بنده یه پسر خاله دارم حدود ۲۰ سالی ازم بزرگترها بعد ....یه روز اومد خونمون نزدیک به هفته موند وقتی اینجا بود تو اتاق بغلم گرفت شونه امو بوسید گفت دلم برات تنگ میشه بعد سرمو میزاشتم رو شونه هاش اونم خودشو میچسبوند بهم هروقت نبودم میگفت کجاس ریحون بعد صدام میزد میگفت ریحان میگفتم بله بهم میگفت چرا میگی بله 😂😂 بعد تو حیاط گرفتم بغل عین خرا😂😂😂 حالا بعد چند روز که خواست بره گفت مثه آبجی کوچیکمی گفتم منم همین حس رو بهت دارم که توام داری بعد گفت یعنی من خاهرتم😂😂😂 بنظرتون دوستم داره یا فقط به چشم خواهری میببنم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.