من الان دارم به سی می رسم
از بیست هی دوستم شوهر شوهر کرد توجهمو جلب کرد
خواستگارم زیاد داشتم ولی نپسندیدمشون
یادمه چه قد هم سن و سال تو بودم الکی استرس شوهر کردن و ازدواج و اینا داشتم... حیف اون روزام واقعا!
الان برگردم به سن تو قدر جوونیمو بیش تر می دونم و واسه خودم بیش تر کیف می کنم
نه این که خوشی نکردما... ولی همون یه ذره غصه هم که گاهی می خوردم الکی، برگردم عقب دیگه نمی خورم
انقدر سریع می گذره عمرت که خودت نمی فهمی
یه بخشیش هم حق داری تاثیرات هورمونیه و القای اطرافیان...
ولی از من می شنوی تا می تونی لذت ببر
کارایی که دوس داری بکن، از داشته هات لذت ببر
خودش بخواد، قسمت باشه، میاد برات...
تو هنوز خیییلی جوونی، غصه نخور گلم، درست می شه