بچه ها پسر خاله مامانم با یه دختر همسن خودش عقد کردن ۶ سال عقد بودن تا خونه ساختن و اینا دختره تو تموم این ۶ سال کار کرد و زحمت کشید واسع خونه شون تمام جهیزیه هم خودش خرید حتی تلوزیون و اسپلیت و کابینت و اینا همش خودش پسره خیلی راحت تر بود انگار جاشون عوض شده بود دختره کار میکرد پسره هم کار میکرد ولی کار بی دردسر و راحت گذشت و گذشت تا سال ۹۵ عروسی کردن البته اینم بگم که پسره خیلی به دختره علاقه داشت اون موقع که میخواستن عقد کنن خانوادش راضی نبودن می گفتن قیافه دختره خوب نیس و دختر کوچیکتر از خودت بگیر و این حرفا وقتی عروسی هم کردن خلاصه دختره بعد عقد جا باز کرد تو دل خانواده شوهرش و قبولش کردن و اینا عروسیشونم مراسم باشکوهی بود بعد عروسی هم دختره میرفت کار میکرد میگفت تا بچه نداریم کار میکنم بالاخره دستم تو جیب خودمه و اینا گذشت تا همین چند وقت پیش که خبر شنیدم پسره بهش خیانت کرده دختره از سر کار برمیگرده میبینه دختری که قبلا دوست دختر برادر شوهرش یعنی برادر پسره بوده و باهاشون رفت و آمد داشته تو خونشه به شوهرش میگه میخوام برم تو اتاق خواب لباسام بردارم برم دوش بگیرم پسره نمیزاشته بده تو میگفته تو اتاق خواب نرو خودم لباسات برات میارمو اینا بعد دختره شک میکنه میبینه زن لخت رو تخت خوابیده همونجا هم صبوری به خرج میده بجای گیس و گیس کشی با دختره و شوهرش مدارا میکنه و میگه همینجا بی سر و صدا تمومش کنید و این حرفا شوهرش هم میگه دوست داری وایسا تو زندگی دوست نداری هم برو من این زن رو میخوام و این حرفا بازم به خانواده خودش و شوهرش چیزی نمیگه و ۸ ماه پسره دختره میاورده خونه با وجود اینکه زنشم خونه بوده گذشت و گذشت تا دختره به خانواده هاشون میگه و دعوا و بحث ک مدارا و میرن در خونه دختره و بحث و اینا بعد جالبیش به اینکه دخترهدمتولد ۸۱ هستش بعدش عموی دختره میره شکایت میکنه و اینا که دختر ما زن شده و دختر نیست یا باید دیه بده یا باید دختر ماروبگیره پسره هم از خدااش بوده گفته من دختره رو میخوام و اینا بدون اینکه کسی بفهمه با خانواده دختره دست به یکی میشن میرن عقد میکنن و پسره بار و بندیلشو بسته رفته خونه دختره ۸۱ و زنشو تو خونه تنها گذاشت زنشم هرچی صبر کرد به هر دری زد نتونست شوهرشو برگردانده الانم اون دختره هشنادویکیه حاملس و پسره هم کاملا با اقوام و خانواده اش قطع رابطه کرده واقعا دلم سوخت واسه تموم زحمات زنش توی این چند سال عمرش هدر رفت
