مث پسر من خداا کنه درس بشن حتی تو خوابم اسمم خانوادم صدا میزنه جراعت نمیکنن اونام بیان خونم امروز عصر بابام یچیز واسم اورد ترسیدم بخدا در باز کنم از بس گریه جیغ میکشه رفتم پشت پنجره ببینم رفته بابام یا نه اومد میگه مامان نگاه ماشین بابا جونه هر چی من میگم نه اشتباه میکنی قبول نمیکنه کلی گریه کرد اخر بعدم با خوراکی اروم شد
پسر منم باهرنوع بچه آیی میسازه .میگه آرزوم داشتن خواهر.ملی منم میترسم از آینده .راستش من با وجود ۲برادر تنهای تنهام .به هیچ دردم نخوردند .فقط دلیلم کردند .به خودم میگم وقتی برادرانی من به هیچ دردمن نخوردند خوب برای اینا هم همینجوره حتما .حداقل تنها باشه بهتره تا یکی بشه مثل مامانش باوجود برادر و در ومادر اندازه یه دنیا بیکسم
من یه خواهر دارم یه برادر.خواهرم که فقط به فکر قر و فر خودشه،وقتی کار داره که خوب از من یادش میاد واای بروزی که کارم پیشش لنگ باشه حاضر نیس یه دقه بچمو نگه داره.برادرمم مشغول کار و کاسبی و زندگی خودشه.
مامانم همیشه بهم میگه من از تو بیشتر تجربه دارم،همین یه بچرو بیار بچه زیادی درد سره
سلام اسی
میگم بچتون این اخلاقش ترک شده؟؟؟
منم دخترم سه سالشه حتی پشت سر غریبه هایی که فقط نیم ساعت باهاشون بازی کرده گریه میکنه الآنم رو سرم وایسادع گریه میکنه برم خونه آنا طبقه پایین که مهمون دارن از صب صدبار رفته لومده خسته شدم دیگ
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
