من و خواستگار هام.با جنبه ها و خواهر ها بیان

بچه ها سر نماز هفته پیش گفتم خدایا یه عالمه خواستگار بفرست.حالا هر دوروز یکی رو میفرسته😂قبلی رو هم تو تاپیک قبل  نوشتم .خواهرانه بیاید درد و دل کنیم .من واقعا دوست ندارم ازدواج کنم.مامانم عجله داره.هرچند جواب من یه نه بزرگه .این یکی مشهدین یه خانمی معرفی کردن من و عکسم و نشونش دادن.

تک فرزند.

دیپلم.

مادرو پدر فرنگی .ولی پدر بازنشته.الان مغازه دارن و اقا پسر پیششون کار میکنن.نپرسیدیم چه کاری😥

عکس اقا پسر و که نشونم داد یه پسره سبزه زشت بود خدایش.خیلیاااا

و اینکه من یکسال بزرگترم و قبلا یه بار عقد کردم و جداشدم و به خانواده پسر گفتیم و مشکلی ندارن

ولی تو عکس یه پسر لات بود فکر کنم.سر و وضع کثیف و زیر شلواری رو انداخته بودن رو مبل و کنار سفره ازش عکس گرفته بودن .تیپ افتضاح یعنی...

ولی باز از بی خواستگاری بهتره.

عکس پسره رو پاک کردم.نمیدونم چرا🤔

یه جورایی میترسم.خواهر ندارم درد و دل کنم .پس نیاید بگید به ما چه و ...خواهرانه حرف بزنیم...