اولین بار که با خانوادم دعوتم کردن مرغ شکم پر ابگوشت و مخلفات.
فرداش به اصرار نامزدم رفتم . کلا ابجیاش نگامم نکردن فقط سلام ...مث چوب خشک نشسته بودم نمیدونستم چرا اینطورین...
بعد دختر بزرگه گف شام چی بخوریم مامانش گف عروس ک غریبه نیس خودش پاشه بپزه
منم کلا سکوت بودم و تو شوک. بعد اصافی شام دیشبو گذاشتن و خوردیم ....
ادمی نیستم واس شکمم حرف بزنم ولی یاد اولین اومدن زن داداشای خودم افتادم تا وقتی ازدواج کردن هر دفه مث مهمون احترامشون میداشتیم انواع غذا....