من خودم برای اولین بار رفتم خونه یکی مهمونی وقتی که وارد شدم هیچکس نیومد استقبالم شوهر خونه پا تی وی زنه هم داشت ظرف میشست تو اشپزخونه دختر خانواده دره واحدا برامون باز کرد خیلی بهم برخورد خدایی
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
های گفتی خودشون گونی هم بپوشن میگن درجه یکه تا ما یه چیز میخریم میخوان هزار تا ایراد براش بذارن حالم ...
عزیزم اینو گفتی داغ دلم تازه شد....من نامزد بودم با خواهر شوهر عفریته رفتیم مانتو بخریم....من ی مانتو انتخاب کردم گفتم آبجی این قشنگه؟گفت قشنگه اما به تو نمیاد تو هیکلت قناسه...این بمن میاد که قدبلندو خوش هیکلم ....هی خدا چه دوره نامزدی داشتم من
مثلا چجوربرخوردمیکنی گه نمیان؟منم دوست دارم نیادکسی ولی باوجودکرونا بازخودشونو دعوت میکننو میان
خودتو سرگرم کن با تلوزیون اصلا پیش مهمونا نشین ...هی برو تو اتاق و بیا ...خخخخخخ
امیدوارم .خدا اونی که از دلت میگذره و آرزوت هست رو برآورده کنه .حاجت دل منم بده و فرزندم به بالاترین سطح و مقطع در زندگی برسه و غرق در خوشبختی و شادی باشه و فردی موفق باشه .الهی آمین
امیدوارم .خدا اونی که از دلت میگذره و آرزوت هست رو برآورده کنه .حاجت دل منم بده و فرزندم به بالاترین سطح و مقطع در زندگی برسه و غرق در خوشبختی و شادی باشه و فردی موفق باشه .الهی آمین
اره با هم ازدواج کردن متاسفانه بعد ۱۰سال بابت مسائلی از هم جدا شدن
روزی در پستوی اتاق پدر بزرگم،ورقی فرسوده یافتم به خط پدر بزرگم،کوچک بودم،به سختی نوشته را خواندم.اما هیچ معنایی فهم نکردم،مگر روزی که زخم جهل را در جان خویش دانستم.پدر بزرگم نوشته بود:تا زمانی که باغ وجود خود را مأوای درازگوشان کردی،پرنده ی جانت،شعور هیچ پروازی را،فهم نخواهد کرد.