از دست زنداداش احمقم خسته شدیم😨😰😰😪😪😪🤯🤯🤯😱😱

خدا از داداشم‌نگذره داداشم پروش کرده

من واقعا برام فقط یه خاطره بد از مادر شوهرم موند که تا عمر دارم نمیبخشمش و اگه زمانی اون به من احتیاج داشته باشه روی من دیگه نباید حساب کنه. الانم باهاشون رفت و امد دارم. با شوهرم میرم یه دو سه ساعت هستم و با شوهرمم برمیگردم. تا حالا نشده خودم پاشم برم اونجا و خیلی حس صمیمیت کنم. چون چیزی که تو دلم هست پاک نمیشه. فقط واسه اینکه تو زندگی خودم ارامش داشته باشم شاید دو هفته یا سه هفته یه باری برم. تازه شانس اوردم که شوهرم اونموقع پشتم بود واقعا. سر همون مراسم عروسیمون خیلی اذیتمون کردن. اخر شوهرم گفته بود هیچ کس حق دخالت نداره و هیچ کس حق نداره با زن من کاری داشته باشه و حرفی بزنه. تازه بعد از مراسمم بهش گفت. یه دوسه روز بعد از عروسیمون اومده بودن خونمون شوهرم برگشت بهش گفت برا چی تو تالار به زنم چشم غره رفتی و قیافه گرفتی؟ هیچ جوابی نداشت بده

دیوونس پس زیاد محل نده بهش توجه هم نکن ب حرفاش.چن سالشه مک؟

درکت میکنم.خودمونم ازین عروسا داشتیم.عروس ما که انقد خرج گذاشت رو دست بابامامانم همه میگفتن چخبره دارید لوسش میکنید.فک میکرد ملکه است میومد خونمون. بابای من پامیشد کمکم میکرد سفره جمع کنم این خانوم پاشم دراز میکرد دستور میداد.عروس خالمم اینطور بود الان بعد 15 سال بهتر که نشده هیچ بدترم شده.توگ هر عروسی ای میره میگه چرا فلان عروس گردنبندش انقد بود داماد فلان کرد مادرشوهر فلان کادو رو داد.همیشه در حال حسادت و کینست خودشونم هیچوقت ارامش ندارن از بقیه هم این ارامشو میگیرن.تنها راهش اینه بی محلی کنید اینجور ادمارو وقتی تحویلشون بگیری فکر میکنن روششون درست بوده بدتر میشن

خانواده شوهر ما که اینجوری نیستن

حتما زیادی بهش رو دادید