2737
2739
عنوان

هروقت رفنتم پیش مامانم سر درد گرفتم💔💔

| مشاهده متن کامل بحث + 408 بازدید | 38 پست

خوب این روند قهر بودن با خانواده ها رو تا کی میخواین ادامه بدین اصلا چجوری طاقت میارین. مامانت بنده خدا ناراحت میشه دیگه هر کی باشه ناراحت و ناراضی میشه و اعصابش خراب میشه آشتی کنین همه خوب و خوش باشین. مگه میشه به قهر تا ابد ادامه داد!

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

اره باید خیلی ریز کارارامو بکنم .خیلی ممنون 


فقط حواس تون باشه  دلخوری پیش نیاد ک دلشون بشکنه  و حس کنن تنها و بی همدم موندن 

از محبت ها و  کمک هاتون  اصلا کم نذارید ...

موفق باشی 🌹

ماه هاست دنیا دارد ضدعفونی می شود                                                       گویی مهمان ویژه ای  در راه است ....
خوب این روند قهر بودن با خانواده ها رو تا کی میخواین ادامه بدین اصلا چجوری طاقت میارین. مامانت بنده ...

حقیقتش  خانواده ی شوهرم و خود شوهرم خیلی کینه ای کقهری هستن و حیلی هقده این .من فکر میکردم شوهرم فقط ایتطوره ولی خانوادشم اینطوره 

یبار مامانم پاپیش گزاشت ک اشتی کنه با شوهرم ولی شوهرم پسش زد مامانم خیلی دلش شکست 

2728
مامانم غر غرو هست خودم خیلی کم فسار عصبی دارم مامانم بدترش میکنه همص عذاب وجدان میده

ان شاءالله خدا بهت آرامش بده عزیزم حرص نخور قوی باش

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه
حقیقتش  خانواده ی شوهرم و خود شوهرم خیلی کینه ای کقهری هستن و حیلی هقده این .من فکر میکردم شوهر ...

واقعا!

دل مامانت شکست به همین راحتی!؟

تازه مامانت بزرگتره شوهرت خودش باید پا پیش بذاره همینطور شما برای مادرشوهرت، 

حالا مامانت پا پیش گذاشته شوهرت دلشو شکسته خوب معلومه مادرت بنده خدا حال روحیش خوب نیست که اینجوری رفتار می کنه. هوای مادر تو خیلی داشته باش. خودت می دونی اما به این شوهری که دل مادر تو میشکنه می تونی تکیه کنی؟ واقعا می تونی دوسش داشته باشی. برای من که عجیب بود

2740
واقعا! دل مامانت شکست به همین راحتی!؟ تازه مامانت بزرگتره شوهرت خودش باید پا پیش بذاره همینطور شما ...

نه همش بادم میلفته ناراحت میشم .و میدونم مامانش میخا پاپیش بزاره و منم میخام مث خودش رفتار کنم 

اصلا رابطه ی جنسی ندارم  دوماهه .اصلا دلم نمیخادش

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز