2733
2734

منو مامانم همسایه ایم 

مامانم با مادرشوهرمینا بحث کرده 

البته کلا دوتاخانواده باهم بحث کردیم یعنی من و شوهرم با خانوادهامون رفتوامد نداریم

همش مخمو میخوره .همش از گذشته میگه همش از بدیاشون میگه همش نفرین میکنه .ب شوهرمم نفرین میکنه .کارش همینه 

یا از مرض و بدبختی حرف میزنه 

همش راه های اشتباه بمن یاد میده .

وقتی برمیگردم حس بد دارم همش افکار منفی و استرس میگیرم

ب مامانمم چیزی گفتنی میگه از شوهرت یاد بگیر بعد بحث بامامانش بیشتر صمیمی شده .یا میشینه گریه میکنه و نفرین میکنه مارو یا میاد بهم عذاب وجدان میده میگه من مریضم فردا مردم بخاطر توعه 

اصلا درک نمیکنه منو

نمیشه هم رفتو امد نکنم یا اصلا حرفاشو نشنیده بگیرم سخته ادم تاثیر میگیره

من با مادرشوهرم اینا تو یه ساختمونم یعنی کلا باهم همسایه ایم ۳تامونم 

اگع نرم هونه ی مامانم اینامادرشوهرم خوشحال میشه فک میکنه باهاشون قهرم .مامانم ناراحت میسه .وقتیم ک میرم ایننطوری 

جیکار کنم ،‌؟؟؟؟؟

مامانم همش نفرین و حسوحال بد میده بمنوسر درد میگیرم تاشب بخابم

اینم بگم منوشوهرم با خانوادهامو رفتوامد نداریم و کلا بحث بین هردوخانواده شده.


چی بگم

مامان منم احساسیه کافیه بفهمه با شوهرم بخث کردم آی میشینه گریه میکنه حرص میخوره که بدبخت شدی

بجای اینکه عاقلانه نصیحتم کنه و ارومم کنه بدتر حرصیم میکنه

منم بهش نمیگم چیزی

❤️ ‏قسمت بشه كنارش درگير آرامش بشيد ❤️


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731

من مادرم همیشه میگه طرف حقو میگیرم فلان بعضی وقتا طرف شوهرمو گرفته منو دعوا کرده یا برعکس ولی مادرشوهر در هر لحظه  ای بازم دخترش خطا کارم باشه طرفشو میگیره چه فایده دو تا دختر داره هر دوتا هم فقط دعوا میکنن با خانواده شوهرشون همه رو مندازن به جون هم

.....🤪....
چی بگم مامان منم احساسیه کافیه بفهمه با شوهرم بخث کردم آی میشینه گریه میکنه حرص میخوره که بدبخت شدی ...

دقیقا بمن میگه شوهرتون بببن  چ خوشه بامامانش 

.مادرشوهر من سیاست داره مامانم حرصیه

هیجی نگو بهش دخالت میککه مث الان من دبگه‌نمیتونی جمع کنی 

وقتی میری حرف میزنه بزن به شوخی و خنده.برو شیرینی یا نون درست کن با همراه کردن مامانت اینجوری سرگرم میشه هی حرفا کم میشه.هر وقت میخواد سر حرف باز شه حرفای دیگرو پیش بکش.همش بگو حق با تو مادر من عزیز دل من.ارومش کن

2738

مهم نیست دیگران چی فکر میکنن

یه روز های مشخصی رو برید منزل مادرتون  ک  مدام در کنار هم نباشید ک  بحث های تکراری پیش بیاد

آدمها وقتی  مدت طولانی تری  از هم فاصله دارن ، هم دلشون برای هم تنگ میشه و هم حرفهای تازه برای گفتن دارن  

ماه هاست دنیا دارد ضدعفونی می شود                                                       گویی مهمان ویژه ای  در راه است ....

سعی کن فقط گوش بدی ولی روت تاثیر نذاره. اگه تونستی دلداریش بده گریه نکنه.😔

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه
دقیقا بمن میگه شوهرتون بببن  چ خوشه بامامانش  .مادرشوهر من سیاست داره مامانم حرصیه هیجی ...

نه نمیگم هروقت فهمیده اوضاع بدتر شده

شمام مجبوری مادرتو اروم کنی دلداری بدی

❤️ ‏قسمت بشه كنارش درگير آرامش بشيد ❤️
عین مامان منه .اصلا بلد نیست اروم کنه هیج .بدتر خراب میکنه عصابمو

اره من بیشتر با خواهرم درد دل میکنم مامانن اصلا زیاد اهلش نیسته بعدم همش مریض هسته اعصاب درستی نداره افسردگی گرفته درکش میکنم به خدا

.....🤪....
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687