یه دایی دیگه م مجله دستش بود و داشت تبلیغاتش رو نگاه میکرد یهو با یه حالت سینمایی گفت ماهی شور خوشمزه !!!! زنداییم که کنارش بود گفت چیییییییییی؟؟؟؟ و زد زیر خنده! نگاه کردیم دیدیم نوشته بوده مامی شورت خوشبو!!!
حالا دایی چطوری اونطوری دیده بود نمیدونممم
موقعی که دوازده سالم بود برای رای گیری همراه مامانم رفتم من ودخترعمم بیرون وایسادیم
مامانم رفت رایشو داد اومد من بدو رفتم جلوش جلوی اون همه آدم که تو صف بودن با صدای بلند گفتم مامان به کی دادی؟ به کی دادی ؟
هر چی مامانم میگفت ساکت باش همش میگفتم خب تو بگو اون تو رفتی به کی دادی اونم با صدای بلند تا با چشم غرش آروم شدم
الان که بزرگ شدم گرفتم چه سوتی دادم خخخخخخخخخخ
یه کی تو فامیل ما هی میگفت به بچش قربونن اوون کوونت برررم یا نه منو شوهرم رسیدیم خونه داشتیم مسخره بازیه زنرو در میاوردیم فرداصبحش به شوهرم اس دادم قررربون اوون کونن برمم یا نه برای مسخره بازی بعد سر ظهر شوهرم زنگ زد گفت سراغمو نگیری یه اس ندی یه وقت گفتم واا منکه بهت اس زدم گفتم فلان گفت نخیر چیزی تدادی رفتم دیدم صبح چشام کور بوده دادم برای شوهرخالم من قربووون اووون کووون بررم یانه شوهر خالم تازه مذهبیم بود
خونه مامانم بودم منتظر شوهری که شام بخوریم از در اومد تو داشت با موبایل صحبت میکرد باسر به ما سلام کرد- منظورش این بود که ساکت باشیم و به صحبتش ادامه داد گفت مهندس هرجور صلاحه یا با ایشون یا با اوشون قرار بذارید
یهو من و مامانم ترکیدیم ازخنده نمی تونستیم خودمون و کنترل کنیم و شوهری هم عصبانی شده بود از خنده ما وخودشم خندش گرفته بود
رفتم برای زنداداشم کیک تولد بگیرم یدرو گفت چجور کیکی بهت بدم گفتم نمیدونم بخدا گفت بگو چند سالشه تا نسبتا بدونم چه مدل طرح کیکی بدرد میخوره گفتم سی دو سالشه ولی قیافتا میخوره ۲۵ سالش باشه کل شاگرداش شروع کردن هر هر بخندن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
15 ثانیه پیش
17 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
