2726

Ghost خاطره های ترسناکتون رو بگید👻👻👻👻

Skull منم میرم از اینترنت خاطرات و داستان های ترسناک میزارم فقط باید کمی صبر کنید. خاطرات ترسناک خودمم اگر شد میگمAlien

منو توی تاپیک های باحال تگ کنید           اگر به من توهین کنید جمله کاربری شما تعلیق شده است، در صورت داشتن سوال از طریق صفحه تماس با ما اقدام نمائید را مشاهده خواهید کرد😎تاپیک خنده دار ❤  تاپیک ترسناک  

گذاشتی لایک کن

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

من حوصله چت ندارم...خیلی خاطره ترسناک دارم...پر بلزدید شد میام...فقط یک نکته شبا صدام میزنه 

دوقلو داشتن چ خوبه😄من وابجیم دوقلوییم دوتا قل کاملا همسان ازهرنظر اخلاق ورفتار واعتقادات ...گاهی حتی ادامه خواب همو میبینیم دنیایی داریم واسه خودمون خخخخخ....ان شالله هرکی دوقلو میخواد خدابهش بده😃😃😃
2728

خاطره ترستاکم اینه که ی شب تو خواب یکی در گوشم حرف زد جوری که بیدار شدم و بغل گوشم حسش میکردم ولی چشامو باز نکردم واگذارش کردم و خابیدم

منو توی تاپیک های باحال تگ کنید           اگر به من توهین کنید جمله کاربری شما تعلیق شده است، در صورت داشتن سوال از طریق صفحه تماس با ما اقدام نمائید را مشاهده خواهید کرد😎تاپیک خنده دار ❤  تاپیک ترسناک  

دم صبح بین خواب و بیداری دیدم یه عالم زنا با صورتای خونی میان بهم چنگ میزنن منم میگم اه بیا اینم فیلم ترسناک زنده با کیفیت اچ دی نمیدون اصلا چی بودن یه عالم صلوات فرستادم

منو توی تاپیک های باحال تگ کنید           اگر به من توهین کنید جمله کاربری شما تعلیق شده است، در صورت داشتن سوال از طریق صفحه تماس با ما اقدام نمائید را مشاهده خواهید کرد😎تاپیک خنده دار ❤  تاپیک ترسناک  

زن عموی مامانم تعریف میکنه میگه یه روز نشسته بودیم واشتیم در مورد جن حرف میزدیم میگفتم کاش میشد یه بار ببینمشون بعد شب خوابیدیم حدود ساعت یک نصفه شب یه نفر صدام کرد بتول بتول مگه نمیخواستی ما رو ببینی بیا ببین . میگه تا پاشم داد بزنم شکل گربه شد از خونه پرید بیرون

منو توی تاپیک های باحال تگ کنید           اگر به من توهین کنید جمله کاربری شما تعلیق شده است، در صورت داشتن سوال از طریق صفحه تماس با ما اقدام نمائید را مشاهده خواهید کرد😎تاپیک خنده دار ❤  تاپیک ترسناک  

از من تزسناک نیست 

یبار کوچیک بودم رفتم خونه مامان بزرگم که اونجا ماه رمضون بود برم تو مسجد پیش دوستام 

مسجد یه کوچه باهاشون فاصله داشت ولی اونا یه شهر دیگه بودن من بلد نبودم دقیق چی به چیه 

گفت برو خودت فکر میکرد بلدم 

منم یه چیز مسجد مانند تو ذهنم بود فکر  کردم اونه 

اقا ۱۲/۱۱شب بود رفتم رفتم 

هی میگفتم گفت کوچه بقلی چرا اندر دوره 

در نهایت رفتم وسط قبرستون یکمم بین قبرا افتم تا رسیدم به ساختمونه دیدم بستس برگشتم 

گفتم بسته بود و اینا فرداش به بابام گفتم دیشب اومدم اینجا نبود هیشکی 

گفت قبرسونته 😑😑تا یه مدت حتی میترسیدم برم خونه مامان بزرگم 

عَلَی الدُنیا بَعدُکَ العَفا...

اول بگم چند روز پیش تو اشپزخونه بودم حس کردم بچم رد شد رفت دسشویی با گوشه چشم هم دیدم و منتظر بودم بیاد بیرون ولی دیدم بدو بدو از اتاق اومد اب خورد اون یکی بچم هم ک کوچیکه مونده بود رو ب روی حیاط هی اشاره میکرد اله یعنی خاله ب فضای خالی اشاره میکرد

منو توی تاپیک های باحال تگ کنید           اگر به من توهین کنید جمله کاربری شما تعلیق شده است، در صورت داشتن سوال از طریق صفحه تماس با ما اقدام نمائید را مشاهده خواهید کرد😎تاپیک خنده دار ❤  تاپیک ترسناک  

ساعت سه نیمه شب تو خوابگاه تنها بودم داشتم تو حموم لباس می شستم.تموم که شد اومدم بخوابم یه چیزی مثل حوله سفید اومد و از تخت روبروییم بالا رفت.بلند شدم واضحتر ببینمش ناپدید شد.

منو توی تاپیک های باحال تگ کنید           اگر به من توهین کنید جمله کاربری شما تعلیق شده است، در صورت داشتن سوال از طریق صفحه تماس با ما اقدام نمائید را مشاهده خواهید کرد😎تاپیک خنده دار ❤  تاپیک ترسناک  

منم ی خاطره ترسناک دارم ک مربوط می‌شد ب محلمون تو محلمون ی پیرزن دیوونه بود ک خیلیم بی ادبو وحشی بود یبار بچه بودم دستمو گرفت بزور می‌خواست ببره خونش ولی فرار کردم با کمکه دوستم

Ein volk ein Reich ein führer                    شرف من،وفاداری من است

یه بار داشتم نماز میخوندم نماز صبح همسرم خواب بود دقیقا روبروی من بعد من که رفتم رکوع یک لحظه حس کردم یک زن سیاه کنار همسرم خوابیده و موهاش بلند و سیاهه بعد که بلند شدم دیگه ندیدمش خیلی ترسیده بودم

منو توی تاپیک های باحال تگ کنید           اگر به من توهین کنید جمله کاربری شما تعلیق شده است، در صورت داشتن سوال از طریق صفحه تماس با ما اقدام نمائید را مشاهده خواهید کرد😎تاپیک خنده دار ❤  تاپیک ترسناک  


یه بار اوایل ازدواجم خونه مادرشوهرم بودیم.کاری پیش اومد مجبور شدیم شب بمونیم.رفتیم طبقه بالا خوابیدیم.شب موقع خواب گوشواره هامو در میارم.گذاشتم رو میز کنسول و خوابیدیم.صب بیدار شدم دیدم نیست.جامونو جم کردیم تمام خونه رو جارو کشیدم نبود.کیف و وسایلمم گشتم نبود.به مادرشوهر گفتم و رفتیم.اونم تمام خونه رو گردگیری کرد زنگ زد گفت نبود.گذشت دیگه بیخیال شدم.تا دوهفته بعد که قراربود ماشینمونو بفروشیم.جمعه بود رفتیم خونه مادرشوهر.همسرم گفت بذار ماشینو تمیز کنم بیاد ببره.فرش کف پای ماشینو دراورد گوشوارم زیرش بود.

شوهر خواهرشوهرم جریانو فهمید بهم گفت حسی نداری؟گفتم چرا هروقت میرم طبقه بالا سردرد میگیرم و یه جوری میشم.گفت سنگینه.تنها نرو اونجا

منو توی تاپیک های باحال تگ کنید           اگر به من توهین کنید جمله کاربری شما تعلیق شده است، در صورت داشتن سوال از طریق صفحه تماس با ما اقدام نمائید را مشاهده خواهید کرد😎تاپیک خنده دار ❤  تاپیک ترسناک  

یک بار هم همسرم تعریف می کرد که برای کار رفته بودند تا رم و شب بوده که همسرم داشته می رفته دستشویی بعد دیده که یه زن  قد بلند که لباس سفید هم پوشیده بوده داره میاد به طرفش بعد  دایی اش رو  بیدار میکنه میگه تو هم اون زن و رو می بینی اونم میگه آره موهاشم بلند و سیاه بوده خلاصه انقدر ترسیده بودن تا یک هفته شوهرم مریض شد و با دعا نوشتن خوب شد یعنی یک هفته کامل مونده بود رو زمین خیلی بد بود

منو توی تاپیک های باحال تگ کنید           اگر به من توهین کنید جمله کاربری شما تعلیق شده است، در صورت داشتن سوال از طریق صفحه تماس با ما اقدام نمائید را مشاهده خواهید کرد😎تاپیک خنده دار ❤  تاپیک ترسناک  

آقا من و چند تا از پسر داییام تابستون قرار بود روستای پدر بزرگمون تو باغش بمونیم یه حمام داشت روستا که میگفتن جن داره و صداشون میاد و پدربزرگم خودش میگفت دیده اون جا ما پسرا هم وقتی همراه هم میشیم پدر همو در میاریم سه شب ساعت 3 شب بلند شدیم رفتیم با هم ببینیم تو این حمام چخبره تو که بودیم به چشم به هم اشاره کردیم و می‌خواستیم یکی از بچه ها رو اذیت کنیم همه در رفتیم این تنها موند یکی هم پشت در حمامو گرفته بود که این نتونه در بیاد چقدر جیغ و داد زد و گریه کرد بدبخت بیرون که اومد از شدت ترس داشت بیهوش میشد ولی ما همه هر هر خنده خدا ببخشتمون :-|

به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت غصه هم می‌گذرد... 
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730