من امروز اول صبح نماز نخنوندم اعصابم خود به خود خیلی بد بود همش فحشش میدادم ولی بعدش معذرت خواهی میکردم ناگفته نماند اونهم بعضی مواقع ناسزا میگه من اهمیت نمیدم ولی امروز دلش پربوداز من منم ظهرا خوابم عصر غذامیپزم چون من کلا شبا نمیدونم چرا خوابم نمیگیره اون ولی هیچ ایرادی نمیگیره
ولی مثل قبل نیست
ناااراحت م چرا به مادرم قضیه رو گفتم توروخدا بگید کارم اشتباه بوده رفتم گفتم؟