همسایه های روانی واقعا عصبی شدم تمام پوستهای لبمو خوردم از اعصاب خوردی میخام برم در خونشون

ان شاالله شادی باشه و سلامتی همبشه براتون

خیلی باهات حال کردم واقعا درکم کردی 

ان شاالله منم برم خونه ای که توش ارامش داشته باشم

الان باردارم دوشب پیش همسایه امد انقد حرص خوردم

بچه تو شکمم سفت کرده بود خودشو .

بخدا قشنگ درکت میکنم منم میزدمشون بعدکه می اومد درخونه دلم میشکست میگفتم خدایا به ماهم یه خونه از خودمون بده ما ملا صاحب خونمون آدم درستی نبود اما بخدا 5 سال تو یه خونه بودم صاحب خونه ماه بود بقران می‌خواستیم بیایم زن وشوهر گریه میکردن ازبس شب وروز دعاشون کردم خدا یه خونه دیگه هم بهشون داد ازبس دلشون پاک بود خدا خیرشو ن بده بخدا اگه مجبور نبودیم دربیاریم تا الان هم نشسته بودیم هیچی نمی‌گفت تواین 5 سال هزار تومن هم رو کرایه اش نذاشت 

قربونت لطف داری انشاالله یه جا خوب گیرت بیاد استرس نداشته باش حرص نخور برا بچه ات بده این روزها میگذره اما وای به اونی که درک نداره.... 

البته اسی حق داره بچه ها ش بزرگن دیگه 17 18 باید متوجه باشن