مادرشوهرم داره اتیش میگیره من هرکاری کنم دست شیر و شکر بکنم تو حلقومش باز با حسرت و حسودی بم نگاه میکنه هرچی من بخرم میره مثل همونو برا دخترش میگیره و همش میگه تو ازدواج کردی هرروز بیرونی داری کیف میکنی دختر من به این خوشگلی همش تو خونست! من میگم من کجا هرروز بیرونم با بچه کوچیک؟؟؟؟؟اما باز حسادت خودشو شدیدا داره خسته شدم خیلی