سلام خانوما من حدود هشت ماهه ازدواج کردم...و بچمم ۲۰ روزه دنیا اومده...من اویل ازدواج چون پول پیش خونه نداشتیم قبول کردم با مادرشوهرم اینا تو یه ساختمون زندگی کنیم...تا یکم پول دستمون بیاد یه برادرشوهر دارم ۴ سالشه خیلی اذیت میکنه مدام میادو میره و خرابکاری میکنه و لجبازه و اصلانم حرف گوش نمیده...از وقتیم دخترم به دنیا اومده اذیتاش دوبرابر شده و مدام خونه ماست ارامش ندارم از دستش...(جدا از اذیت هاش میترسم در اینده رو رفتارش رو بچمم تاثیر بزار و نتونم درست تربیتش کنم من رو تربیت بچه خیلی حساسم)حالا امسال برج چهار وقت خونمون تمومه صابخونم به شوهرم گفته اگه میخواید بشینید بشینید و پول پیش اینارم اضافه نکرده...شوهرمم بهش اوکی داده که اره میمونیم....منم اول راضی بودم چون پول واسه بلند شدن از اینجا نداشتیم کلی بدهکاریم تا اینکه هفته پیش یکی از دوستای شوهرم اومد گفت مستاجر خونشون بلند شده اینم میخواد خونرو بازسازی کنه ....و از شوهر من پرسید شما کی پا میشید از اینجا...شوهرمنم گفت اینجارو تمدید میکنه....دوست شوهرمم دیگه چیزی نگفت(ما پارسال میخواستیم بریم خونه این دوست شوهرمو بگیریم ولی مستاجرش پانشده بود از شانس بد ما....و چون اشناهم هست تو پول پیشو اینا قرار شد مراعات کنه...ولی قسمت ما نشد) حالا امسال خاهرشوهرم دم عروسیشه یعنی قرار بعد عید عروسی کنه دنباله خونست شوهرمم گفت اینا برن اونجا رو بگیرن....حالا من از اونموقعه خودخوری میکنم که خودمون بریم...از یطرفم روم نمیشه به شوهرمو خانوادش بگم من دیگه نمیخوام اینجا زندگی کنم....(چون خدایی پدرشوهر مادرشوهرم ادمای خوبین من فقط مشکلم با اون برادرشوهر ۴ ساله مزاحمم هست و تربیت بچم) میترسمم به شوهرم بگم اون یه دعوا باهام بگیره... ولی خب من واقعا دیگه تحمله اینجارو ندارم اگه ما از اینجا پاشیم...خاهرشوهرم میاد جای ما و ما میریم اونجا ولی نمیدونم چجوری به شوهرم بگم که بد جلوه نکنه😕 ولی خب حالا هرجور شده امشب یجوری به شوهرم میگم
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه
بابا چه زود جا زدی، مادر شدی الان دیگه، کلی باید تغییر کنی، یکم که بگذره محبت همه بچه ها میاد تو دلت ...
والا بیش فعالیشو نمیدونم ولی از صبح که از اینور میپره به انور تا خوده شب ...شبم اول بقیرو میخابونه بعد خودش میخوابه بس شلوغه ...بعدم خیلی باارامش بهش میگم بد اخلاقی نمیکنم چون عذاب وجدان میگیرم بعدش اخرشم گوش نکرد دیگه حرفی نمیزنم ولی خب نمیشه
والا بیش فعالیشو نمیدونم ولی از صبح که از اینور میپره به انور تا خوده شب ...شبم اول بقیرو میخابونه ب ...
ببین بیش فعال ها یه سری رفتارهایی مشخص دارن، مثلا اصلا متوجه خطر نمیشن، با تمرکز نسبتا پایینی دارن، نباید شکلات و پفک و بستنی و اینها بخورن، ولی اگر شیطون هست میشه کنترل کرد
ازت بدم میامد، وقتی میگفتن مبارکه پسره، چه خوب آفرین پسره، دلم میخواست همه رو خفه کنم، تو رو بیارم بیرون، نباشی، 😢 بدم میامد چون احساس میکردم به خواهرت توهین میشه، دلم میشکست از حرفها، حرفهاشون باعث شد ازت بدم بیاد، منتظر اومدنت نبودم اینقدر که حتی یه عکس هم نگرفتم از بودنت 😢 تو اومدی، صورت ماهت رو که دیدم عاشقت شدم، خنده های دلبرانت، ساکتی و مظلوم بودنت، وقتی خواهرت رو از من هم بیشتر میشناسی، من رو ببخش پسرم، من رو ببخش اگر گفتم دوستت ندارم، عاشقتم با همه وجودم با همه قلبم، اگر بخوای جون و عمرم رو براتون میدم، کاش مردم میدونستن گاهی با جملاتشون چه آتشی به قلب دیگران میتونن بزنن، دوست دارم مرد بزرگ بشی نه نر، دوستت دارم پسرم😘
نه بزرگن ماشالا همشون فقط یه خواهرش مجرده فعلا از شوهرم بزرگتره فعلا که خیلی دوسم دارن و مهرب ...
اگه دخالتگر نیستن که خوبه من از اول به شوهرم گفتم کسی دخالت نکنه ...ولی خب جدایی و مستقل بودن صد البته بهتر از یجا بودنه ماکه مجبور بودیم پول نداشتیم قبول کردم وگرنه شرطم از اول جدایی بود بقولی دوریو دوستی
خب ایشون همه تو ی خونه نیستن که تو ی ساختمون تو دو طبقه هستن منم قراره برم تو همچین شر ...
ن ب خانواده شوارم ربط لاره
تیکر رسیدن منو عشقم بهمه☺بعد کلی دوندگی و سختی دوباره ی سختی و مانعِ دیگه سرراهمون سبزشد...دعاکنید پایان این سختیاخوشی باشه و تاآخرعمر برای هم بمونیم 😘😘❤❤