سلام دو روزه زایمان کردم اونم سزارین...وای دارم از درد میمیرم خیلی پشیمونم که سزارین کردم هرچند نمیدونم درد طبیعی در چه حدیه اما دارم از درد دیوونه میشم حتی نمیتونم بچمو بغل کنم شیافم استفاده میکنم اصلا تسکین نمیده.یه طرف بخیمم میسوزه
اگه امضام رو دیدی لطفا برای سلامتی بچه هام صلوات بفرست😘🙏
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
قدم نو رسیدت مبارک🌹😍خوشبحالت استارتر،من ارزومه زودتر برسم روز زایمان،
م ک ب هیچ وجه طبیعی دوست ندارم،چون ب شدت میترسم و تحمل درد اصلااااا ندارم،سزارین رو ترجیح میدم
بنده یک عدد واژینیسموس بودم ک بعد ۹ماه درمان شدم.بعد ۶ماه تنبلی تخمدان داشتم و منتظر نی نی بودم ک با دارو دوقلو باردار شدم سختیهاااا کشیدم الهی نذار هیچ زنی حسرت بچه به دلش بمونه .❤
بدترین حالت اینه که چاق باشی و شکمت بیفته روی بخیه. خیلی سخته.به خاطر همین تاکید دارن حتما قبل بار ...
منکه قبل بارداریم مرتب باشگاه میرفتم و شکمم تخت بود ...الان وزنم تند داره میره بالا چیکار کنم خب 😢😢
لطفا امضامو بخون ♥️🙏. 🌹برای سلامتی آقا امام زمان عج صلوات🌹 دخترم رو بعد 7 سال و نیم باردار شدم نازایی بدون علت داشتم. اگه سوالی داشتین تونستم کمک کنم خوشحال میشم،دختر کوچولوم، 25دی ماه 98خونمونو روشن کرد.اول حلالم کنین شاید یه روزی یه جایی ناخواسته یه حرفی زدم یا یه کاری کردم ناراحت شدین اگه ممکنه برای شادی روح همه اموات. مخصوصا. دایی عزیزم و بابا بزرگ و مامانبزرگ وعمه جانم یه صلوات هدیه کنین به امام حسین 🌺🌹 اگه. ممکنه واس سلامتی و آرومی بچه هام و خونوادم یه دونه. دیگه صلوات مهمونم کنید🌸💐شرمندتونم بخدا ولی از ته دلتون برای اخرت به خیری هممون یه آمین بگو لطفا 😓🙏. دختر دومم 19 مهر 1402 زمینی شد، خدایا شکرت
کریستین بوبن نویسنده مورد علاقه من تو کتاب دیوانه وار میگه هنر اصلی هنر فاصله هاست. زیاد نزدیک به هم می سوزیم. زیاد دور از هم یخ می زنیم. باید جای درست را پیدا کنیم و همان جا بمانیم.برای من عجیبه ما معتقدیم به دوری و دوستی ولی اصرار به ازدواج داریم. بله فرار از تنهایی نیاز به حس امنیت و یک رابطه جنسی مستمر و سالم و در نهایت فرزند آوری هست ولی باید به این جنبه هم فکر کرد که چقدر دوست داشتن واقعی را با عادت کردن به ف*اک دادیم؟ حسابش را کردیم که چقدر استعداد خصوصا زنان به تبع ازدواج از بین رفته؟ حسابش رو کردیم که چقدر آدم مهاجرت تحصیل تو بهترین دانشگاه ها شغل در یک شرکت بین المللی و یا دنبال کردن هنر و کار مورد علاقه رو گذاشتن پای این حضور همیشگی کنار هم ؟ پس اگه زندگی شما از عشق ناب به عادت رسیده اگه ازدواج شما چیزی شبیه به توقف پروژه توسعه فردی بوده اگر برای رشد یک نفر باید جای پایش روی شانهء له شده دیگری باشد اگر فارغ از فشار خانواده و دید جامعه و قانون آدم ثروتمند و قدرتمندی بودید انتخاب شما در این لحظه دیگه همسر شما نیست باید بگم چیزی شبیه به مرگ تدریجی رو تجربه می کنید. برای دوباره عاشق شدن و عاشق موندن تلاش کنید به طول زندگی فکر نکنید مهم نیست چند روز و چند سال کنار هم هستید به عرضش فکر کنید به اینکه از لحظه لحظه ی زندگی کنار هم لذت بردید یا نه برای من خیلی عجیبه آدم ها از خیانت می ترسند اما از عادت نمی ترسند آدم مگر چند بار زندگی می کنه که بیست سی چهل سال رو با کسی بگذرونه که لاجرم باید با اون باشه دوستش نداشته باشه و مثل یک کارمند مثل یک همخانه باهاش ادامه بده.