تا شوهرم ميومد حرف بزنه داد وبيداد ميكردم زنگ ميزدم مادرش كه چي از جون زندگيه ما مي خواي چرا باعث اختلافمون ميشي با اينكار نفرين هر دقيقه منو به جون ميخري قطع ميكردم شوهرم هم ديگه اگه ننش گله هم ميكرد دايورت ميكرد كه نياد به من بگه كه بخوام بدتر لج كنم زنگ بزنم مامانش اونم ديد شوهرم هم اهميت نميده ديگه لآل شد☹️