من چهل روزم بود ترم دو دانشگاه بودم.کلاسا بچه رو میذاشتم مهد یا خونه مامانم اینا.میرفتم کلاس.شوهرمم دانشجو بود .سال اول و با سختی شیفتگی شبا بیدار بودیم و هم درس میخوندیم هم بچه نگه میداشتیم... الانم پسرم ۵ سالشه خداروشکر سختی تموم شده..ما هم هردو با بچه وکالت قبول شدیم.
الانم همه اون سختی ها واسمون شیرینه
بازهم با پسر ۵ ساله داریم درس میخونیم و ارشدیم..
توکل کن و صبر داشته باش
همه چی درست میشه