میگن هیچ عشقی تودنیا مثل عشق اولین نیست صفحه 6

شیطونم

مدیر

عضویت: 1398/06/01

تعداد پست: 194

1398/06/02

02:59

0 نفر لایک کرده اند ...

اظهار نظر

مشاهده افراد آنلاین

لک_لک_تنها

عضویت: 1398/02/30

تعداد پست: 1851

اون ازدواج کرده؟ خیلی سخته من این روزا رو گذروندم البته من نامزد بودم جداشدم

نه مجرده منتظره جدا شم

1398/06/02

03:30

0 نفر لایک کرده اند ...

نیــناخانوم

عضویت: 1396/09/20

تعداد پست: 9788

۲۴ سال ۶ ساله ازدواج کردم

پست قبلی منو بخون ..

امشب یاد اون روزام افتادم خیلی سختی کشیدم

من لایق بهترینام.برای حل مشکل شوهرم یه صلوات مهمونمون کنید.لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین

1398/06/02

03:30

1 نفر لایک کرده اند ...

مامان_ستایش

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

لک_لک_تنها

عضویت: 1398/02/30

تعداد پست: 1851

پست قبلی منو بخون .. امشب یاد اون روزام افتادم خیلی سختی کشیدم

خوندم عزیز دلم خدا رو شکر الان خوشحالی

1398/06/02

03:31

1 نفر لایک کرده اند ...

نیــناخانوم

عضویت: 1396/09/20

تعداد پست: 9788

نه مجرده منتظره جدا شم

دقیقا مثه ما ..من یکسال نامزد یکی شدم..اون ب همه گفته بود ک من میدونم ک جدا میشه منم منتظر میمونم تا جدا بشه ..روزی ک فهمیدم میخام جدا بشم انگار دنیا رو بهـش دادن..با اینکه روزای تلخی بود ولی یادم میوفته ک چقد دوسم داشت خیلی ب دلم میشینه

من لایق بهترینام.برای حل مشکل شوهرم یه صلوات مهمونمون کنید.لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین

1398/06/02

03:33

1 نفر لایک کرده اند ...

نیــناخانوم

عضویت: 1396/09/20

تعداد پست: 9788

خوندم عزیز دلم خدا رو شکر الان خوشحالی

مرسی عزیزم..بچه هم داری..

من لایق بهترینام.برای حل مشکل شوهرم یه صلوات مهمونمون کنید.لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین

1398/06/02

03:34

1 نفر لایک کرده اند ...

اقاقی9094

عضویت: 1398/05/10

تعداد پست: 1922

عععی چه جالب ولی خیلی سختی کشیدی امیدوارم قدرتوبدونه وخوشبخت باشی.منم دارم تبدیل میشم به زاهدخودم خس ...

اره خیلی سختی کشیدم..بهترین سالهای عمرم افسردگی حاد گرفتم با قرص بهتر شدم.بخاطرش کلی بیماری گرفتم ک نمیخوام بگم ..ولی الان ک فک میکنم میبینم زیادم ارزش نداشته

میشکنم در خود..و تو حتی نمی آیی خرده های مرا جمع کنی..من تو را فریاد میکشم و تو سکوت را میپسندی...در میان همهمه ی این روزها ،چونان حشره ای کوچک اسیر باتلاق غم ها شده ام و مرا یارای بیرون کشیدنم نیست...این روزها ،ثانیه هایم چونان مردابی ست ک زندگی را یادش رفته است..دلم یک زندگی عمیق میخواهد نه زنده بودن محض..این روزها هرکسی جز تو مرا خوشحال می کند و من فراموش میکنم که دردی عظیم در خانه ی دلم آشیان کرده..و فراموش میکنم ک من یک زن هستم و تو خواهان زنانگی...درست زمانی که میدانم تو درمیان مردانگی های روزگار نامردترین مردانی....

1398/06/02

04:01

0 نفر لایک کرده اند ...