منم مامان سخت گیری هستم دخترم 8 سالش داره میشه نسبت به هم سنهاش خیلی میفهمه و باهاوشِ بی نهایت تو جمع با ادب هست ودقتش تو نگهداری از وسایلش بینهایت زیاده
پسرمم سه سالشه اونم خیلی مودبِ و تو رفتارهاش توی جمع خیلی دقت داره یاد ندارم جایی رفته باشیم بچه هام دست به اسباب خونه کسی زده باشن یا خرابی چیزی تو خونه کسی بالا آورده باشن مدل غذا خوردنشون خیلی به دلم میشینه چون مودبانه غذا میخورن واقعا سر سفره حرص نمیزنن جایی میریم مهمونی با اینکه عاشق شیرینی هستن تا بهشون تعارف نشه بر نمیدارن اونم در حد فقط یک دونه
گاهی سخت گیری لازمه فقط دست بچه را نکش یعنی سخت گیریت همراه با خشونت نباشه بلکه توضیح بده بهش که اگر فلان کارو میگم بده به این علت
من گاهی که تو خونه خودمون پسرم میخواد یه کاریو اشتباها انجام بده ومسر به انجامش هست میذارم انجام میده بعد که خودش خطای رفتارشو دید براش تو ضیح میدم مثلا امروز اسرار داشت که سیب را گاز بزنه گذاشتم گاز زد وخورد ولذتشو برد ( چون دندونش نمیگرفت خیلی از گوشت سیب آشغال شد ونشد بخورتش)ولی چند دقیقه بعدش یهدونه سیب را مرتب خورد کردم تو بشقاب چنگالم گذاشتم کنارش بردم اتاق دخترم بهش نشون دادم که اینجوری آشغال سیبمون همین یه ذره است دستای خواهرت کثیف نمیشه سیب هز دستش زمین نمیافته
شب بعد شام خودِ پسرم یه دونه سیب آورد گفت مامان برام خوردش کن