سوتی ها و خرابکاریهاتون😁بیاید⭕

یه مادر خونه مادرشوهرم بودیم هیچکسم خونه نبود خواستم گوشت بزارم بپزه بخاطر اینکه زود گوشت رو بپزم گذاشتم تو زودپز .زودپز مادرشوهرم از اون قدیمیا بود وقتی گذاشتم رو شعله بعد از چند دقیقه احساس کردم یه چیز منفجر شد تو آشپزخونه بعد بدو بدو اومدم آشپزخونه دیدم زودپز ترکیده آبش همه جا پاشیده گوشتا کلا تو سقف بودن وای با چه مصیبتی اومدم آشپزخونه رو تمیز کردم اون گوشتارو از رو سقف اوردم پایین بعد از کلی تمیز کاری مادرشوهرم اومد گفت به به چه آشپزخونه تمیز شده منم دیگه صدامو در نیوردم ولی فرداش بهش گفتم چه گندی زدم 

😁😁😁😁🤗🤗🤗

وااییی چقده سختت...تمیز کردنش ....

ی بار تو خوابگامون تو اشپزخونه تن ماهی ترکید ..تا ی ماه میرفتی اشپزخونه تن ماهی میریخت رو سرت

یعنی ۵.۶ساعت فقط تو آشپزخونه بودم پدرم دراومد تاتمیز شه 

وای منم بارداری اولم بود،به خاطرقرص اهن یه مدتی دل ورودم عجیب صدامیداد همکلاسیم با شوهرش اومده بودن خونمون،منو اون رفتیم اتاق شوهرامونم توهال،داشتیم باهم حرف میزدیم،یهودل و رودم شروکردن غاااااااااااار قوووووووورییییییاااااااااااااا حالااتاقم ساکت،دوستم یهواینجوری شد  منم اینجوری    خودموزدم به نفهمی   شروکردم حرف زدن دوستم همینجوری بود  ولی خجالت کشیدم خوبه بونداشت دیگه صدای شکم بود  

من بچه بودم مهمون داشت ميمومد كللل خونه رو برق انداختيم يه رب. ده ديقه ديگه مهمون ها قرار بود بياااان

مامانم كشك داد بهم تو يه طرف گف تكون بده باز بشن ابكي بشن

نگو دوشو نبستم همين ك تكون دادم كل خووووونه شد كشك😿😿😿😿

مامانم داد ميزد و تميز ميكرد😹😹

وااااای😂😂😂😂😂😂😂😂🤣🤣🤣😖😖