سلام من سه ساله ازدواج کردم و شدیداااااا شکاکم،مادرم این خصلت رو داره و به من هم انتقال داده،از طرفی همسرم هم زنهارو خیلی نگاه میکنه،یه بارم از یه شرکتی اومد بیرونو رفت جای دیگه مشغول شد فرداش یکی از همکارهای خانومش که تویه شرکت قبلیش بود بهش اس داد که چه خوب کاری کردین رفتین اینجا خیلی سخت میگذره بعدم زنگ زد گوشیه شوهرم که شوهرم جلوی من جواب نداد منم یه قشقرقی به پاکردم که چرا این باهات درتماسه و بعدم شماره خانومه رو گرفتم و مودبانه کاری کردم که دیگه جرات نکنه زنگ بزنه ولی از اون روز هروقت یادم میوفته حالم بد میشه بعدها فهمیدم شوهرم موقع خداحافظی از اون شرکت به اون خانوم گفته من جایی که میرم براتون کار پیدا میکنم اینا بدتر شکمو چند برابر کرده