من و داداشمم سه سال فاصله داشتیم من بزرگه بودم
یه بار از عمد پا گذاشتم روش رفتم و برگشتم حساسیت نشون نده
دقیقا پسرت شبیه پسرمنه ک همش دست وپای دخترمو فشار میده یا مثلا میره بغلش میکنه.تازه اولاش من باید شبا ول پسرموخاب میکردم نی نی رو نمیدادم دست شوهرم.خلاصه خیلی اذیت شدم اما الان خداروشکر بهتر شده بهش عادت کرده.نی نی ک اکثرا خابه بذارش تو اتاق درم ببند پسرتم سرگرم کن ک نره سمتش.میگذره این روزا
يه جوري همه گفتن خدا به دادت برسه آدم وحشت ميكنه😶
من خودم هميشه دوست دارم بچه هام فاصله سنيشون كم باشه
الان همه به قدري با فاصله بچه ميارن كه بچه ها هيچ فايده اي واسه هم ندارن والا😩
فاميلاي ما خانومه بچه هاش شير به شير بودن خودشم از٤٠ روزگي بايد ميرفت سر كارش وگرنه كارشو از دست ميداد اما اين همه قضيه رو گنده نكرد حالا بچه هاش بزرگ شدن
گهواره بچه رو گذاشته بود بالاي ميز ناهار خوري به ديوارك پيچ كرده بود كه وقتي خوابه از دسترس خواهر بزرگه دور باشه بعدشم كه عقل بچه بيشتر شد و اتفاقا مواظب داداشه هم بود
فقط باید صبر کنی تا بگذره اگه کسی باشه پسرتو بیرون یا پارک ببره عالیه دخترمن قبل تولد خواهرش بدون من همه جا میرفت با باباش یا مادرم بچه اومد میگفت فقط با مامان بریم ببین باید بسازی دو سه ماهگی خوب میشه
مگه قراره پرستار جاي مادرو بگيره،اتفاقا اين خانمي كه ميگم خيلي بيشتر از من حوصله داره با بچه هاش بازي كنه اون خانمه پرستار همه كاراي خونه رو ميكنه مادر ديگه بيحوصله نيست خسته نيست اتفاقا مادر شادتري دارن
والا من زایمان کردم اومدم خونه خودم و خداروشکر حالم نسبت به زایمان اولم خوب بود مامانم فقط یک روز پیشم موند بعدش تنها بودم. از همون روز اول امتحان کردم ببینم میتونم یا نه کاری نداشت من خیلی کارام نظم پیدا کرد بعد زایمان . اول صبح یه غذا میزاشتم بالا. به بچه که میرسیدم میخوابید یکمم تمیزی میکردم بعد مینشستم همین.
