سلام.ظهری زنگ زد حرف زدیم گفت بگو گ.وه خوردم به مادرت اینجوری گفتم منم میگم گوه خوردم بهت این حرفارو زدم و دوتامون گفتیم.بعدش بهم گفتم یک ماه به هم فرصت بدیم. البته اولش چونوبه مامانش فحش داده بودم قبول نمیکرد و چندبار الکی کفت تموم کنیم ولی عصبانی بود ولی آخر گفت بهم تو همه ش دعوا میکنی وقتی عصبانی میشی کنترل نداری رو خودت. پیشم بودی صبح ممکن بود دوتا دستاتم بشکنم کل صورتتو میاوردم پایین برو خدا روشکر کن پیشم نبودی. خلاصه بچه ها کمکم کنید دعا کنید این یک ماه دعوا نکنیم. میخوام بیخیال باشم هرکاری کرد دعوا نکنم و چیزی نگم. بهم راه حل بگید.
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
واي 😨😨 بعد ايشون چرا ميخواد با شما ازدواج كنه ؟!!!
چرا فکر میکنید من بی ادبم؟! خودش برگشت گفت من ببخشید تخم بابام نیستم فلان نکنم داشتیم دعواومیکردیم دیگهمنم حرصم در اومد گفتم عاره نیستی حرومزاده ای. خخخیلی حالم بد بود داشتم میمردم از عصبانیت. نمیخوامم الکی ففط خودمو کنترل کنم میخوام واااقا آرامش داشته باشم وعوام نیاد اصلا. شاید اوش به زور خودمو کنترل کنم ولی بعدش واسم عادت میشه که دعوا نکنم