عزیزان من خونواده شوهرم از شهرستات اومدن خونمون واسه عید بگذریم که قبل عید من حسابی ضد حال خوردم اخه منم خیلی وقته نرفتم شهرستان پیش خانوادم.اینا اومدن ۴ روز خونه برادر شوهر بودن ۴ روزم خونه اما که پس فردا یعنی جمعه میخوان برگردن.خلاصه تو این چند روز سنگ تموم گذاشتم از پذیرایی و گشت و گزارو همه چی بخدا خیلی احترام گذاشتم .با اینکه پسر ۲۰ ماهه م از روز اول اومدن اینا به شدت مریصه و همش گریه میکنه.امشب خاله شوهرمم اومد عید دیدن تا ۲ نشستن بچه منم حسابی خسته بود و چون خونه شلوغ بود نمیخوابید.اینا که رفتن من بچه رو خوابوندم به زور دیدی خواهر شوهرم به باباش حرف زد و تذکر که چرا خسته ای و چرت میزنی؟ پدرشم گفت صبح زود بیدار شدم معلومه خسته ام .دختره هم قاطی کرد رفت تو اتاق شوهر منم پشت سرش رفت که بگه حق نداره به باباش بی احترامی کنه صداشون بلند شد رفتم تو اتاق گفتم اروم تورو خدا بچه به زور خوابیده یهو دیدم خواهرش عین حیوون وحشی پرید بهم با لحن خیلی بدی گفت باشه دیگه توهم یه بار گفتی شنیدم کم بگو منم خیلی بهم برخورد هیچی نگفتم دیگه نگاشم نکردم رخت خواب انداختم برا مادرو پدرشوهرم و شوهرم تو حال دیگه توی اتاق نرفتم که برا این و خودم بندازم رفتم دستشویی و اومدم دیدم پتو انداخته سرش و خوابیده منم هیچی نگفتم جای خودمو پیش بچم انداختم دیدم بعد دو دقیقه پاشد گفت من میرم تو حال اینجا خوابم نمیبره منم گفتم هرطور راحتی .ولی خیلی بهم زور داشت رفتارش هم سنیم بقران اصلا نه بی احترامی کردم نه حرف بدی زدم به نظرتون چیکار کنم خیلی دارم میسوزم اخه این چند روز خیلی خودمو عذاب دادم که همه چی کامل باشه و بهشون خوش بگذره
شمایی که پست منو میخونین الهی که هرچی دلتون میخواد خدا بهتون بده برای حاجت دل منم یه صلوات بدین اگه دوس داشتین 😊
تا ميتوني خودتو جلوي شوهرت عزيز كن و جوري رفتار كن كه رفتار بد خواهرشو ببينه،وقتي رفتن حرفشو نزن پيش ...
شوهرم شاهد ماجرا بود ولی نمیدونم چرا اصلا هیچی نگفت بیشتر بحثص بخاطر بی احترامی کردن خواهرش به باباش بود اصلا نگفت که ساکت شو یا بگه اره خب بچه مریص به زور خوابیده
شمایی که پست منو میخونین الهی که هرچی دلتون میخواد خدا بهتون بده برای حاجت دل منم یه صلوات بدین اگه دوس داشتین 😊
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
اونکه قطعا حسودیش میشه بهت چون میگی همسنم هستی.شوهرتم مث بقیه مردا دیر گیره،ولی اگه بی توجهیش اذیتت ...
منتظرم موقعیت مناسب گیر بیارم حتما باهاش حرف بزنم .اما جلو اینا نمیشه ایشالا زودتر جمعه بشه برن که ارامش به زندگیم برگرده .نمیدونم گفتنش درسته یانه اما خیلی میچسبه به شوهرم بقران قسم من ادم توهمی و بدبینی نیستم اما نمونه ش قبل عید یهو پیام میداد خیلی دوست دارم و همه زندگیمی و نفسمی و از این چیزا منم بجا شوهرم بهش پیام دادم تو هم زندگیه داداشی خواهر گلم .بعد دیدم این شد کار هر شبش دیگه جواب ندادم صبح دیدم شوهرم اومد خونه گفت خواهرم قاطی کرده اس داده زندگیمی جواب ندادم نوشته بی احساس.منم گفتم عیب نداره ولش کن.ولی شورشو دراورده
شمایی که پست منو میخونین الهی که هرچی دلتون میخواد خدا بهتون بده برای حاجت دل منم یه صلوات بدین اگه دوس داشتین 😊
شوهرم شاهد ماجرا بود ولی نمیدونم چرا اصلا هیچی نگفت بیشتر بحثص بخاطر بی احترامی کردن خواهرش به باباش ...
ببين شوهرتو به زبون بگير، شوهرت باهات اوكي باشه بقيه جرئت بي احترامي ندارن، فردا هم خواهر شوهرو خيلي اعتنا نكن بهش ولي با شوهرت دعوا نكن بخاطرشون. با پنبه سر بِبُر.
مظلوم باش جلو شوهرت، اگر گريه ات گرفت جلوي خودتو نگير گريه كن بگو خيلي دلم شكست. كاش حواست بود اون ل ...
شوهرم زبون باز توپیه اینا برن من هرچی بگم میگه باشه تکرار نمیشه ولی این داستان ادامه دارد .واقعا خونوادش روش تاثیر بدی میزارن بخصوص مادرش نه که بگه مستقیم مادرش حرفی میزنه ولی اونا هستن دیگه زنو بچه نمیشناسه کور و کر میشه قبلا کاراشو میزاشتم بپای دلتنگی برای خونوادش ولی دیگه داره عجیب میشه رفتارش .اخه خودش میدونه خونوادش اصلا به داد برس نیستن و فقط متظاهرن و امروز برن صبح داستان میچینن
شمایی که پست منو میخونین الهی که هرچی دلتون میخواد خدا بهتون بده برای حاجت دل منم یه صلوات بدین اگه دوس داشتین 😊
ببين خانواده شوهر منم همينن، اذيت ميكنن، همش دردسراشون مال ماست. ولي چاره اي نيست، اين وسط من و تو بايد مديريت كنيم، از اين به بعد اصلا و ابدا خودت و بچه رو توي زحمت ننداز بخاطرشون. ولي جوري وانمود كن كه همچنان توي زحمتي براشون. زياد هم صميمي نباش همش بگو بخند و اينا نكن، كاري از دستشون توي خونه داري بر مياد ازشون با زبون خوش كار بكش تا حدي كه تابلو نشه كه شوهرت به چشمش بياد، خلاصه كه من برّه بودم ديدم دارم خورده ميشم وسط اين قوم مجبور شدم يه كم عوض كنم رفتارمو باهاشون
خخخخ بیچاره خواهره گفته چه خبر شده داداشم قربون صدقه م رفته برا همین میچسبه بهش ولی اگه شوهرت باهاش عادی باشه اونم عادی میشه کم کم.توفقط تحملتو ببر بالا
خدایا بابت همه نعمتهات شکرت.چی میشه یه نی نی کوچولو هم بهم بدی..😞😞خدایا ممنونم که پسرم الان تو دلمه😊.به همه منتظرا نی نی بده گناه دارن غصه میخورن