شوهرم از دیروز حساب میکرد اینقد عیدی بدم خواهرم اینقدر بچه خواهرم اینقدر بچه خاله وهمه رو گفت مدام به خودم امید میدادم امروز بهم عیدی میده ولی هیچی نداد منم وقتی از خونه مادرش اومدیم بهش گفتم خوشبحالت همه برات آدمن غیر از زنت گفت یادم رفته بیا این پنجاه تومنم مال تو نگرفتم گفتم مال خودت نخواستم عیدی به زورو، فقط مادر شوهرم شوهرم ده تومن بهم داد