سلام بچه ها چند هفته پيش شوهرم صبح از ماموريت برگشت خونه سر راه حليم خريده بود صبحانه حليم خورديم و رفتيم خونه پدرشوهرم مادر شوهرم پرسيد صبحانه خورديد من گفتم اره جات خالى حليم خورديم تا اينكه دوباره براى صبح امروز همسرم حليم خريد و دوباره امروز رفتيم خونه پدرشوهرم دم در شوهرم گفت دوباره نرى بگى صبح حليم خورديم سرى قبل گفتى داستان درست كردى گفتم مگه چى شده گفت مادرم فوش داده به بابام گفته خاك تو سرت ببين نصفه تو هست نكردى يه روز برى براى من حليم بخرى حالا جالب اينه مادر شوهر من زودترين تايمى كه از تو رخت خوابش مياد بيرون نه صبح هست من موندم اخه ادم براى شكم هم حسودى ميكنه ؟
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
نه عزیزم حسادت نکرده کمبود محبت از جانب همسرش داشته. و تار همسر شما براش خیلی جذاب و زیبا بوده واسه همین واکنش نشون داده. به شوهرت بگو یبار حلیم بخره ببره به مامانش بده. البته این فکر رو باید شوهرت میکرد و بجای اینکه بگه چیزی نگو. برای مادرش یه کاسه حلیم میخرید
بزرگترین عیب برای دنیا همین بس که بیوفاست. (حضرت علی علیهالسلام)
عزیزم کارت خیلی غیر عاقلانه بود که گفتی حلیم خوردیم😐 خب پرسید صبحونه خوردید یه کلمه میگفتی اره خور ...
اخه ميگن بارهر كسى بايد مثل خودش رفتار كرد من باردار بودم نميومد بهم سر بزنه بعد براي دخترش عقد كنون گرفت من چون استراحت مطلق بودم بهم حتى نگفت بيا حالا اين هيچى بعد كه بهش زنگ زدم اخر شب تبريك بگم به جاى اينكه حالم روزبپرسه يا حالا هر حرف ديگه ايى بزنه از اينكه شام چى دادن يا كيكش چطور بود و اينطور چيزها حرف ميزد من كه مرده غذا نبودم ولى جلوى زن حامله اينطور با اب و تاب تعريف كردن نداره اون احمقانه بود حرفهاش نه من