شوهرم منو برمیداره می‌بره خونه فامیلاش

بابای من اینطوره...

دیگ خودشو باید بزنه ب مظلومیت و گریه و حال بدی شاید درست بشع...

آخه فقط من و شوهرم یک شهر دیگه هستیم. 

ما تهرانیم.

مادرشوهرم اینها استان مرکزی هستند. 

اونها همشون دوست دارن بیان خونه ما. 

من دوست ندارم برادرشوهرم و جاریم بیان. 

ما تا حالا خونه هیچ کدام از برادرشوهر ها یک شب هم نموندیم.

مهمانی یک طرفه که نمیشه. 

میفهمم سخته،دقیقا مام اصلا خونه اونا نمیمونیم اگه بریم یه نهار میمونیم برمیگردیم .اما اونا میان یک ماه  ،مام تهرانیم ،۳ تا پسر و عروساشو تهرانن .مادر شوهرم و پدر شوهرم یه استان دیگه هستن ، دوتا پسراشم با عروساش همون استان هستن ، یه سره تهرانن ،شوهرمم مقصره ،زنگ میزنه مامان باباش میگه بیاید بمونید اونام خدا خواسته میان 🥴

تو هم مثل جاری هات بی محلی کن. 

وقتی میان خونتون برو تو اتاق. 

جاری من این کار را میکنه. مادرشوهرم میگفت جاری من حتی کیسه برنج را هم قایم میکنه! 

باور میکنی اصلا حوصله شون ندارم ،انقدر مادر شوهرم غر میزنه پدر شوهرم حرف میزنه ،کارامو میکنم میرم اتاق ،اما پرو تشریف دارن ،جاری هام شوهراشون پشتشون هستن ،مثلا یکیش اومده میگه من به زنم گفتم دست به سیاه سفید نمیزنی مامان بابا بیاید ببرمتون رستوران . یه اون یکی علنی میگه زنم خونه نیست . ولی شوهر من حتی اگه مریض هم باشم ،میگه بیاید خونه ما 

یک فکر اساسی کن. اینطوری داغون میشی. 

من سه تا جاری دارم خیلی زرنگن. 

در واقع مادرشوهرم بیشعوره. یکی باید بهش بگه. آخه زن بشین تو خونت.  خیلی اهل بیرون رفتنه.. آویزون خونه این و اونه. 

باور میکنی حوصله خودمن ندارم دیگه ببین چجوری اونا تحمل میکنم ،به شدت عصبی میشم .

شعور چیز خوبیه ولی خیلی ها ندارن ،مخصوصا خانواده شوهر کع خودشون محق میدونن . من اصلا سیاست ندارم ،به قول تو جاری هام از اونان که دهن دریده و با سیاستن .

اگه شوهرت پشتت باشه خوبه ،میتونی نری اونام اومدن بگی نیستیم .

مادرشوهرم کلا دوست نداره کسی خونش بره. خیلی خسیسه. 

فقط دوست داره خودش بیاد. 

من الان چهارساله نرفتم. براشون مهم نیست. 

چون وقتی بریم همش یکسره قیمت مواد غذایی را میگه. 

میگه گوجه گرون شد. برنج گرون شد. شوهرم خونشون حمام بره. میگه پول آب زیاد میاد. 

خب اون هم میاد بگو همه چی گرون شده . مفت خورن