دل نازک شدم یهو اینجوری گفت بغضم ترکید داشتک ظرف میشستم گف این دستکش سایز دستای زمخت تو نمیشه حاالا دستکشه به دستم خیلی بزرگم بود میگف تو باید دستکش صنعتی بگیری اینارو زود پاره میکنی چقد باید دستکش بخرم
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 
اره من اولا خیلی خیلی ساکت بودم انقد که رفتیم برا انتخاب تالار عروسی و لباس عروس اجازه نمیداد من نظر بدم منم روم نمیشد بگم نه تقصیر از خودم کلا نه اون چون زنای خانواده اش شوهرشونو جر میدن من زیادی باحیا بودم براش عجیب بود دور برداشت
من نمیتونم بحث کنم اصلا دعوایی نیستم دیگ دعوام درحد غر زدنه من بارها مورد حمله خواهراش قرار گرفتم همش ژرف اونارو گرفته چقد بهم بی احترامی کردن اخرش گفت مگ سر سید بریدن یه کم محلی کردن دیگ ولی اگ من همون کارو بکنم وارد جنگ تن به تن میشه اصلا ازچشمم افتاده انگار انداختنم تو یه تنگ کوچیک اکسیژنم کم دنبال راه فرارم بفکر اینم کار پیدا کنم بتونم خونه اجاره کنم از دستش فرار کنم با بچم برم جایکه دستش بهم نرسه همیشه تو فکرم این میگذره شاید۶ ساله هروز بهش فکر میکنم
یه چی بگم شاید بعضیا قبول نکنن ولی من از زندگی خودمو مادرم یاد گرفتم باید مثل زنای خوانواده شوهر رفتار کنی چون طرف تو اون محیط بزرگ شده جور دیگه باشی براش قابل فهم نیست
،موقع بارداریت پس چی میکشیدی اگه بخاطر یه پهلو اذیتت میکنه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
10 ثانیه پیش
10 ثانیه پیش
11 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
