یه رفیق دارم که از هر لحاظی شبیه به هم بودیم اون پسرونه طوریه منم پسرونه طوریم اون مغرور یه دنده لجباز منم همینم واقعااااا نمبخوام بگم عین همیم ولی شبیه به همیم
از لحاظ روحی ،اخلاقی، رفتاری خلق خو و...
و بهش وابسته شدم و مطمئنم اونم به من وابسته اس فقط بروز نمیده
هر دوتامون یه شخصیتو داریم دوتا آدم مغرور که از گفتن احساس واقعیشون به آدما اجتناب میکنن
سر یه موضوعی همه به ما گفتن ارتباطتتون اشتباهه و بهم وابسته میشین و یه سری اتفاقا افتاده ما که رفاقتمونو به دنیام نمبدادیم نسبت به هم دیگه بی اعتماد شدیم یک هفته باهم قهر بودیم اما دوباره نشد و خب مثل قبل بهم پیام میدیم میدونم اونم مثل من دلش نمیخواد رابطه مون تموم شه فقط دچار سردرگمی محض شده اینکه این رابطه تهش چیه اصلا ارتباطمون به صلاحه یا نه واسه همین مث قبل دیگه باهام رفتار نمیکنه و من از این موضوع آسیب میبینم دلم میخواد مث قبل کلی باهم حرف بزنیم اوک باشیم اما نمیشه
الان میخوام بدونم وابستگیمو چجوری کم کنم
فکر اینکه یه لحظه دوباره مث اون یه هفته قهر کنیم یا بره کلا اضطراب میندازه به جونم
در ضمن اسم من نگینه اسم اونم نگینه
من 15 سالم اون13
و خب تو یه مدرسه ایم هروز همو میبینم
بدم میاد اینکه هروز ببینمش ولی جور رفتار کنم انگار که واسم مهم نیست
درواقع اون فرد خیلی برام مهمه
و میدونم من براش مهمم
هر دوتامون شخصیت مغرور خشکی داریم که غرورمون اجازه نمیده احساسمون نسبت به همدیگه رو بگیم
به نظرتون چجوری باهاش رفتار کنم
و چیکار کنم انقد از نبودش اذیت نشم، همش ذهنم درگیره خیلی مسخرس خیلیییییییییی چرتتتتته ولی خو واقعا درگیر شده ذهنم اینم بگم من روحیه مستقلی دارم و اصن کم پیش میاد واسم کسی مهم سه ولی..