زنگ زدم به مامانم کلی گریه کردم که چرا هواسشون به من نیست ولم کردن من بچم سه ماهشه شبا تا صبح بیداره ناراحتی اعصاب گرفتم یکیشن نیست بگه بابا گناه داره یک شب ما بریم بچشو نگه داریم همش دارم با شوهرم دعوا میکنم اعصاب برام نمونده با خواهرم توی یه کپچه هستیمولی اصلا کمکم نمیکنه الان ۱۰ روزه که اصلا بهم سر هم نزده من ۲۰ رپز پیش خودم گفتم ناهاذ بیاین اینجا حالا به جای اینکه رودتر بیاد کمکو کنه چون با وجود بچه سخته غذا درست کردن گفت من میخوابم ساعت دو موقع ناهارمیام بعدم اومدن ناهار خوردن دنیایی ظرف برای من گذاست و رفت خوب این جه جورخواهریه