میدونی تو زندگی آدم که نیستن سختی کشیدن رو که نمی‌بینن صدامون در نمیاد فکر میکنم خوشبخت عالمیم و پول پسرشون از پارو بالا میره . مادر همسرم تلفنی حرف میزدن کلی حرف بار شوهرم کرد چرا پول سفر منو ندادی خبر ندارهذکه ماشینمون خراب بوده پول قرض کردیم درستش کنیم داروهام الان یک ماهه تموم شده نمیتونیم بخریم تا سر ماه که حقوق بیاد
این درک نکردن ها آدمو عذاب میده جای تشکر کردنشونه که زندگی بچشون رو سر و سامون دادیم تا مجرد بوده و از بچگی کار کرده ازش گرفتن توقع دارن الآنم به زندگی خودش نرسه والا پول دستشون میاد فقط به دخترا خرج میکنن تو بی پولی از پسرا توقع دارن
داشته باشیم مشکلی ندارم به هرحال پدر و مادرن ولی الان که شرایط خودمون سخته ولمون کنن
قبلا خیلی دوستشون داشتم و همیشه احترام میزاشتم و تعریفشون رو میکردم چند وقت پیش مادر شوهرم زنگ زد قشنگ پشت سر من نیم ساعت به شوهرم گلگی میکرد و حرف میزد یعنی یه چیزایی گفت شاخ درآوردم دیگه بعد اون از چشمم افتاده
ب اونا نمیتونم بگم ولی بشوهرم میگم
میگم من اگه بد بودن و پررو بودم نمیشستم کار کنم کمکت کنم بدهی هات بدی
اونم میگه هر چی میخان بگن من ک میدونم تو خوبی ولش کن هرچی میخان بگن.
تا قبل این اتفاقا پدر شوهرم مادر شوهرم هر جا مینشستن میگفتم خیلی دختر خوبیه
حتی شوهر خاهر شوهرام میگن عروس ب این خوبی دیگه گیرتون نمیومد.
الان همش یادشون رفته
دقیقا مادر شوهر منم هرجا می‌شست می‌گفت عروسام رو بیشتر از دخترام دوست دارم . تعریفم رو میکرد و... نمیدونم یکدفعه چیشده بهش هر چی حرف بود بارم کرد
می‌گفت خونه فلانی چرا شام نیومدی بابا طرف دعوتم نکرده مگه سبکم پاشم بیام؟
به خودمم نگفت جوابشو بدم به شوهرم گفته بود زنت داره تو رو از فامیل جدا میکنه
