پدر شوهرم میخواس باغشو سم بزنه منو مادر شوهرم رفتیم کمکش ک اون دستگاه سم بزاره روی شونش
اومده بهم میگ با جدیت کامل ک اینکارارو یاد بگیر بعدا بکی بلد نیستم چوبه شاخه انار میگیرم میزنمت چیزی ک پدرت عملی نکرد من عملی میکنم
قسم میخورم تا حالا هیچ بی احترامی نکردم مثل پدر خودم رفتار کردم باهاش براش میوه پوست میکندم ریز میکردم میزاشتم جلوش
از کربلا اومد پاهاشو با روغن کلی ماساژ دادم شوهرم هی میگ باهات شوخی کرد حتی اگ من در تشخیص اشتباه کرده باشم بازم حتی شوخیشم قشنگ نیییس