2733
2739
چیشد ک شوهرت یهو اینجوری شد؟ کاش منم مثل تو سرد میشدم ازش

وقتی با حسادت و کینه تمام میخواستن زندگیمون بهم بخوره.وقتی گفتن بهم مستقیم شوهرت نمیخوادت به خاطر منافعش میخوادت شوهرم میخواست خل بشه.وقتی به مادرش گفت من به خاطر خانواده دل زنمو شکوندم.قشنگ مادرش با اون همه دسیسه کرده بودا خیلی زیاد بود روزی به دو سه تا میکشید به خدا.بهانه اش این بود تو مسائل زنانه دخالت نمیکنه ولی پرو کرده بودشون.مادر شوهرم با نیشخند و متلک خیلی بدی گفت اشتباه کردی بیشتر حالت آتیش زدن من بود ولی جلوش پشت شوهرم گرفتم ولی وقتی تنها شدیم گفتم نگاهت میکنم حالم ازت بهم میخوره.چرا منو نمیخواستی ادای عاشقا در اوردی گفتی دوستت دارم.زندگی منو به گوه کشیدی دروغ گفتی الان با کسی دیگه شاید شانس یک زندگی شاد داشتم شخصیت داشتم حالم ازت بهم میخوره از خونه میزدم بیرون.مثلا روز عقدم مجبورم کردن تا دو شب خونه مادر شوهرم تمیز کنم.الان وقتی میرم خونه مادر شوهرم شوهرم میگه بشین بالا بچه هم خودش نگه میداشت کوچیک بود میگفت حق نداری پذیرایی ازت میکنن حتی پیش دستی برداری چشمش کور دنده اش نرم مثل ملکه میشینی پا میشی لیاقت نداره دیگه شامی بمونیم شوهرم بچه میداد بهم خودش بلند میشد کمک ولی نمیزاره دست بزنم.اینم بگم تا چند سال مادر شوهرم و جاریام دوره میشدن چایی میخوردن عین کلفت ازم کار میکشیدن بهم تیکه میزدن میخندیدن.حتی علنی میگفتن یا این خله یا ناشنوا هست.که حتی شک کرده بودن به شدت گوشم مشکل شنوایی داره.فکر کن جاریم میومد مادر شوهرم مجبورم میکرد عین کلفت بشینم پذیرایی کنم ازشون.مثلا دستم بند تمیز کاری بود میگفت باید بلند شی تمیز کنی.اون زمان من درگیر مشکلات دیگه بودم تو زندگیم اینا خیلی کوچیک بودن که بخوام خودمو درگیرشون کنم یعنی مسائل مهم تر داشتم خیلی زیاد اونا رو حل میکردم.ولی شوهرم متوجه بود ناراحت میشدم.ولی مثلا میگفت ده سال بگذره مثلا خوب میشه جا میوفتم اونا دور برمیداشتن.وقتی مسائل دیگه حل کردم محکم ایستادم جلوشون.سر جریاناتی مادر شوهرم رفتار زشتی با بچه ام کرد رک بگم اولین بار مستقیم دهنمو باز کردم گفتم یکبار دیگه پرت به بچه من بگیره پرات میچینم تک به تک اون دمت هم میچینم حواست باشه گول ظاهر اروم منو نخور خط قرمزم بچمه تو که هیچ مرده هاتم از تو قبر میکشم بیرون.دفعه بعد اینطور محترمانه صحبت نمیکنم و پشت دست نشونش دادم و از خونه زدم بیرون.الان چند ساله بچمو ندیده این هیچ .وقتی امارشو میگیره با عزت و احترام که به هیچ نوه اش اینقدر احترام نمیزاره.شوهرم کلا به خودش اومد سفت چسبید به زندگیش گفت بهترین زنو زندگی دارم اینا گوه میخورن زندگیمو هدف بگیرن میدونم چکارشون کنم.جاری که اذیتم میکرد تو یک جمع هدفش قرار داد اینقدر بهش متلک زد که اشک تو چشاش جمع شد.اللن چندین ساله حتی سلامش نمیده جاریم خیلی سعی میکنه بهش باز نزدیک بشه ولی شوهرم حتی تو مراسمات نزدیک اون سلام میده شوهرم جوابش نمیده باهاش حرف میزنه فلان کار کن شوهرم عمدا نمیکنه .هرجا نشست گفت فکر کرد سگ کیه من احترامش میزاشتم به خاطر داداشم.دیدم داداشم لیاقت نداره.الان داداشش با اینکه بزرگتره خودش سلام میده اینم جواب میده.کلا شوهرم مثل کنه چسبید چهار چنگولی به زندگیش

چیشد ک شوهرت یهو اینجوری شد؟ کاش منم مثل تو سرد میشدم ازش

در مورد سرد شدن من دلیلش این بود خیلی اذیت شدم.ببین من اصلا پولکی نیستم از اول نبودم فعلا هم نیستم نمیدونم در آینده چطور میشه

ولی شوهرم به پول الان حداقل بالای صد و پنجاه ملیون حقوقش بود ولی با ترفند های زشت پولشو میکشیدن.مثلا میگفتن باید اونا برامون خرید کنن ولی هر خریدشون بالای بیست و پنج برابر حساب میکردن.میدونی چی میگم؟؟؟؟؟؟مثلا باید مادرش خرید میکرد برامون بعد چند تا سیب زمینی پیاز و چیزای درپیت میخرید که یک هفته به خدا نمیشد به زور میگم با ارفاق بالا میشد پنج هزار تومن.همیشه بین پنجاه تا پنجاه و پنج پول میگرفت.یکی برادرش میگفت فقیره شوهرم باید خرجشون میداد پول شارژ روزی فقط پونزده هزار تومن مادرش بقیه دیگه بماند این میزان میگم اون زمان بهترین پیاز اعلا یا سیب زمینی اعلا کیلو نهایت پونصد بود میخوام مبلغا بدونی.یک عروس مفتی شارز میگرفت اون یکی عروسم شروع کرد پول شیر خشک یکی.بهترین عیدی خلاصه کفش من سوراخ شده بود کیفم سوراخ بود پول نداشتیم از دست فروش کیف و کفش بخرم ولی جاری فقیرم بهترین کفش چرم و هر سه ماه قطعا مانتو میخرید.باید مادرش برامون گوشت میخرید بعد نصف گوشتا میزد تو گوشش .متوجه بودما ولی نمیتونستم ثابت کنم.شوهرم گفتم میخندید میگفت غیر ممکنه مادرم هر چی باشه چنین کاری نمیکنه اونو ثابت کردم دیگه شوهرم نزاشت مادرش گوشت بخره گفت مگه خودم چلاقم.گوشت ما کش میرفت همه رو دعوت میکرد خودمون دعوت نبودیم!!بخوام بگم تا صد صفحه تاپیک میره جلو.الان شوهرم حتی پونصد تا تک تومنی بی ارزش نمیزاره از دستش به سمت اینا بره.میگه یک هزار تومنی خرج زنم و بچم میکنم.حتی مادرش میگفت برام طلا بگیر بهش گفت بخرم برای زنم میگیرم.تو اخر عمری طلا برای چیته.کسی که یک بچه ننه تمام معنی بود.میدونی الان حقوقش کم شده به خاک سیاه نشسته ولی راضی ترم الان پونزده ملیون میگیره مثل قدیم هم نیست ماموریت شاید سالی یکی باشه ولی قدیم هر ماه ۲۸ روز ماموریت داشت اضافه کار داشت الان گدا شده کارش.کلا همه سفره خشک شده.اینقدر جاریام از ما میکندن چنان بی احترامی زشتی میکردن ولی شوهرم میگفت برادرم خبر نداره اگه بدونه!!!!ولی دید نه بابا میدونن ولی قضیه سو استفاده است.بهم میگه از زندگیم بری محاله دیگه زن بگیرم مجرد میمونم خانواده ام حذف میکنم حتی سلام خالی هم نمیدمشون چون اونا باعث سردی زندگیم شدن.اینا رو مخ زنی نمیگه میشناسمش.مادرش مریض شد گفتن تا صبح شاید زنده نباشه حتی سر نزد هیچ یک زنگم نزد گفت مرد که مرد عمرشو کرده مرگ حقه مرد خاکش میکنیم در حالیکه شب عروسیمون غمبرک زده بود گفتم چته میگفت چطور دور از مادرم بخوابم فکر کن با لباس عروس داماد حرف ما این بود!!!الان کلا عوض شده


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

مثلا میدونستن پس انداز چقدر داره شوهرم اصلا دفترچه حسابش دست خانواده اش بود.بعد همه پول هنگفت میگرفتن در حد بیشتر یک سوم خونه.همشون خونه میخریدن و بعدا خورد خورد پس میدادن جاریم با پول ما بهترین رستوران شهر میرفت ما لنگ به خدا پول نون خالی بودیم!!!ده روز اخر ماه پول نون هم نبود !!میگفت ندارن بدبختن!!!!!بعد چیتان پیتان جاریم میداد بعد یک جایی دیگه به خودش اومد

2728
هروقت حوصله داشتین ممنون میشم …🙏

سلام کوچیک ک بودم خیلی نیاز ب پدرم داشتم پارک ک میرفتم میدیدم بچها با باباهاشون اومدن من حسرت میخوردم یا وقتی رفتم پیش بابام اخر هفته ها میخاسم برم پیش مامانم وقتی جمعه تموم میشد گریه میکردمو نمیخاسم از پیش مامانم برم یا زن بابام دلمو خیلی میشکست نمیزد منو ولی خیلی دلمو میشکوند با کاراش بزرگم ک شدم موقع عروسیم بابام نبود و اصن ن رفتو امدی ن چیزی و کلی حسرت برا ما ستا خاهر برادر مونده 

نسلی عاشقت شد ک هیچ وقت تورو ندید💜
2738
شش ماهه زن صیغه کرده شب درمیان میاد  میگه با تو عشق تجربه نکردم  شش ماه ب خودم زمان دادم ...

سلام

چقدر در شرایط منید😔

ان شالله مشکلتون حل بشه و همسرتون سرعقل بیاد

انسان ممکن الخطاست؛ اما،جایز الخطا نیست.بارالها مرا همیشه به هرجا روم به قدم صدق داخل و به قدم صدق خارج گردان و به من از جانب خود بصیرت و حجت روشنی که داد یار و مددکار باشد،عطا فرما. سوره مبارکه اسرا آیه 80 اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل لولیک الفرج به حق زینب کبری سلام الله ... الان asfaa هستم.خداجونم شکرت
سلام چقدر در شرایط منید😔 ان شالله مشکلتون حل بشه و همسرتون سرعقل بیاد

فقط دوست عزیزم ،این روزها و در این شرایط سعی کن بیشتر از هرچیز از خودت مراقبت کنی ، هم سلامت روح هم جسم ، خودم به علت افت وزن مولتی ویتامین و ویتامین ای میخورم ، از شما هم خواهش میکنم مراقب خودتون باشید ، چون ما مادریم و باید سایمون رو سر بچه ها باشه و سالم باشیم که بتونیم زندگی رو راه ببریم

فقط دوست عزیزم ،این روزها و در این شرایط سعی کن بیشتر از هرچیز از خودت مراقبت کنی ، هم سلامت روح هم ...

از راهنماییتون ممنونم دوست مهربانم

انسان ممکن الخطاست؛ اما،جایز الخطا نیست.بارالها مرا همیشه به هرجا روم به قدم صدق داخل و به قدم صدق خارج گردان و به من از جانب خود بصیرت و حجت روشنی که داد یار و مددکار باشد،عطا فرما. سوره مبارکه اسرا آیه 80 اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل لولیک الفرج به حق زینب کبری سلام الله ... الان asfaa هستم.خداجونم شکرت
منم قصدجدایی دارم ولی شهامتش راندارم که بزارم وبرم. من بچه ندارم این همه سختمه دیگه بابچه که فکرکنم ...

امیدوارم زندگیتون طوری از جایی درست بشه تا همون شه که دلتون میخواد

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز