یک دفعه یکی از دوستای شوشوم زنگ زده بود خونمون من فکر کردم داییمه خدا روز بد نده گفتم خوبی چطوری دیگه پیش من نمیای فدات بشم خلاصه هر چی که باید به دایی می گفتم به اون گفتم بعد فهمیدم دوست شوشومه
شما جای من بودید چی کار می کردید؟ شوشوم از اون موقع نمی ذاره من گوشیو جواب بدم این انصافه خوب اشتباه گرفته بودم می فهمید اشتباه