2733
2739

برادرم ۲ اردیبهشت عمل دیسک کرد ما تهرانیم و یه دکتر توی اصفهان بهش معرفی کردند و رفت اونجا انجام داد و سه روزه برگشت و تو همین سه روز چندین بااار زنگ زدیم و احوالش رو پرسیدیم و روز چهارم برگشت رفتیم خونه عیادتش

روز پنجم عفونت شدییید کرد جوری که عفونت وارد خونش شد و درد شدید و.... دوباره برگشت اصفهان الان ده روزه که اصفهانه

برادرم مجرده البته تازگی نامزد کرده.. من و دو تا خواهرم خیلی گرفتاریم من دد تا بچه دارم یکیشون مدرسه میره و یکیشونم کوچیکه 

اون یکی خواهرم شوهرش مریضه و مدام مراقبت میخواد

خواهر بزرگمونم شوهرش خییییلی آدم نرمالی نیست که ازش توقع رفتن و سر زدن به مریض رو بشه داشت

حالا از روزی که داداشم رفته دوباره بیمارستان هر کی زنگ میزنه احوالشو بگیره به مامانم میگه چرا دخترات نیومدن سر بزنن به برادرشون مامانمم هر چی میگه خودم گفتم این همه راه رو نیان گرفتارن و.... فایده نداره

اینم بگم ما هررررر روز روزی سه چهار بار زنگ میزنیم به داداشم من خودم کلی براش ناراحت بودم گریه کردم نذر کردم حتی مشهد رفتم کلی اونجا براش دعا کردم و نماز خوندم

داداشمم تا الان میگفت راضی نیستم تا اینجا بیایید غریبه نیستید و... ولی از روزی که نامزدش رفته بهش سر زده مدام به ما و مامانم غر میزنه که چرا سه تا خواهرا نیومدن دیدنم به مامانم گفته تو باید بهشون میگفتی بیان باید بینمون صمیمیت ایجاد کنی

در حالیکه ما همینجوریشم کلی به هم وابسته و صمیمی هستیم

من و خداوند هر روز صبح فراموش می کنیم.. "او" خطاهای من را و"من"لطف او را!!

حالا به نظر شما ما با اون شرایطی که گفتم باید می رفتیم؟؟آیا حق با بقیه ست؟اینم بگم ما خواهرا هر کدوم دو بار زایمان کردیم از برادرم توقع عیادت نداشتیم و اونم نیومد 

من و خداوند هر روز صبح فراموش می کنیم.. "او" خطاهای من را و"من"لطف او را!!
ببین نظرات اینجا خیلی خوبه ها ولی تهش ادم نیاز داره یه ادم متخصص بهش بگه چیکار کنه. من خودم هربار مساله اینجوری برام پیش میاد میرم سراغ دکترساینا. بیا اینم لینکش بعد تازه خیالمم راحته که اگر مشکلم حل نشه پولمو کامل برمیگردونن.



خب بجای اینکه میرفتید مشهد ،،قربون امام رضا بشم،،میرفتی اصفهان واسه داداشت

برای سلامتی و تعجیل ظهور آقامون...حضرت عشق.... مهدی فاطمه صلوات.....شمایی که میخونی..🤨 تویی که دعات میگیره و ما خونه خریدیم از دعای خیرت،واسه سلامتی پسرم هم دعا کن😔
2728

شما تا مشهد رفتین دوست عزیز یه سر به برادرت میزدی .اون حق داره که توقع داشته باشه

اگه یه روزی نوم تو تو گوش من صدا کنه دوباره باز غمت بیاد که منُو مبتلا کنه به دل میگم کاریش نباشه … بذاره درد تو دوا شه بره توی تموم جونم … که باز برات آواز بخونم
بايدحداقل يبار ميرفتين هرچي باشه. نبايدخودتونو توجيح كنين اون بردارتونه

تو اصفهان جایی نداریم شب بمونیم باید میرفتیم بیمارستان نیم ساعت می موندیم و سریع برمیگشتیم تهران

من و خداوند هر روز صبح فراموش می کنیم.. "او" خطاهای من را و"من"لطف او را!!

عزیزم خدا برادرتون رو شفا بده انشالله

به حرف بقیه توجه نکنین مهم نیستن هر‌کار‌ی کنین یه چیزی‌میگن 

ولی خب برادرتون توقع داره دیگه. آدم مریض که میشه انتظار داره همه پیشش باشن. زودرنج میشه

بنظرم یه پنج شنبه جمعه باید میرفتید

دکلمه ای از زبان خدا : منم زیبا که زیبا بنده ام را دوست میدارم. تو غیر از من چه میجویی؟ تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟   تو راه بندگی طی کن عزیز من... خدایی خوب میدانم! طلب کن خالق خود را، بجو ما را... تو خواهی یافت.   که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو. مگر‌ کسی هم با خدایش قهر میگردد؟ هزاران توبه ات را گرچه بشکستی، ببینم من تو را از درگهم راندم؟   که می ترساندت از‌ من؟ رها کن آن خدای دور، آن نامهربان معبود. این منم پروردگار مهربانت، خالقت.    به نجوایی صدایم کن... بدان آغوش من باز است. قسم بر روز هنگامی که عالم را بگیرد نور، قسم بر اختران روشن اما دور :    * رهایت من نخواهم کرد *✌🙏  اللهم صل علی محمد و آل محمد. ( من ivf کردم، اگه سوالی در موردش داشتین بپرسین کمک تون کنم ) 
حالا به نظر شما ما با اون شرایطی که گفتم باید می رفتیم؟؟آیا حق با بقیه ست؟اینم بگم ما خواهرا هر کدوم ...

عزیزم اینا باهم فرق دارن 

اگه یه روزی نوم تو تو گوش من صدا کنه دوباره باز غمت بیاد که منُو مبتلا کنه به دل میگم کاریش نباشه … بذاره درد تو دوا شه بره توی تموم جونم … که باز برات آواز بخونم
2738
عزیزم خدا برادرتون رو شفا بده انشالله به حرف بقیه توجه نکنین مهم نیستن هر‌کار‌ی کنین یه چیزی‌میگن&n ...

درسته البته من خودم اون هفته پنج شنبه تا دوشنبه مشهد بودم

از طرفی جمعه قراره همسره بره بیارتش اصفهان 

من و خداوند هر روز صبح فراموش می کنیم.. "او" خطاهای من را و"من"لطف او را!!
درسته البته من خودم اون هفته پنج شنبه تا دوشنبه مشهد بودم از طرفی جمعه قراره همسره بره بیارتش اصفها ...

حالا که‌گذشت ولی برادرتون حق داشته. دل نازک شده حوصله ش سر رفته ده روز تو بیمارستان

اومد از دلش در بیارین

دکلمه ای از زبان خدا : منم زیبا که زیبا بنده ام را دوست میدارم. تو غیر از من چه میجویی؟ تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟   تو راه بندگی طی کن عزیز من... خدایی خوب میدانم! طلب کن خالق خود را، بجو ما را... تو خواهی یافت.   که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو. مگر‌ کسی هم با خدایش قهر میگردد؟ هزاران توبه ات را گرچه بشکستی، ببینم من تو را از درگهم راندم؟   که می ترساندت از‌ من؟ رها کن آن خدای دور، آن نامهربان معبود. این منم پروردگار مهربانت، خالقت.    به نجوایی صدایم کن... بدان آغوش من باز است. قسم بر روز هنگامی که عالم را بگیرد نور، قسم بر اختران روشن اما دور :    * رهایت من نخواهم کرد *✌🙏  اللهم صل علی محمد و آل محمد. ( من ivf کردم، اگه سوالی در موردش داشتین بپرسین کمک تون کنم ) 
شما تا مشهد رفتین دوست عزیز یه سر به برادرت میزدی .اون حق داره که توقع داشته باشه

عزیزم مشهد رو از طرف اداره از ۲۰ فروردین برا تاریخ ۱۴ اردیبهشت برامون رزرو کرده بودن نمیشد بریم در واقع تاریخش به انتخاب خودمون نبود

من و خداوند هر روز صبح فراموش می کنیم.. "او" خطاهای من را و"من"لطف او را!!
نع دیگه مامانتون بوده پیشش تنها که نبوده. انشالله حالش خوب میشه برمیگرده میبینینش. مگه چند وقت قراره ...

تا آخر هفته

من و خداوند هر روز صبح فراموش می کنیم.. "او" خطاهای من را و"من"لطف او را!!

همه حرفاتون درسته ولی به نظرتون عیادت رفتن اونم داداشم که ما باهاش خییییلییییی صمیمی هستیم یکم ظاهری نیست؟! خودش گفت نمیخواد بیایین راضی نیستم برا یه ربع دیدن من ۱۰ ساعت تو راه باشین

من و خداوند هر روز صبح فراموش می کنیم.. "او" خطاهای من را و"من"لطف او را!!
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز