عزيزم. حتما ميدوني عمل ديسك يجور قمار كردنه بستگي به شانست دار ه وديه نگم ولي زايمان بچيز خيلي خوبيه ..اين دوتا باهم فرق دارن من وقتي عموم پاشDVT گرفته بود اروم وقرار نداشتم باسيصدكيلومتر فاصله وشاغل بودنم ٣بار رفتم با اينكع از زنش وخودش تو دوران مجرديم بهم خيلي تهمت زده بودن وزنش يه عفريته بود وخودشم از زنش حمايت ميكرد ولي چون پدربزرگ پدريم وقتي عموم٦ساله بود فوت كرده بود وپدرم سرپرستي شو بعهده داشت وباهم بزرگ شده بوديم وقتي شنيدم از گريه نتونستم تحمل كنم رفتم فقط بحرمت اون روزا. .. وگرنه زنش. بهم چه تهمت ها وافتراهابيي نزده بود وهمش ميخاست من بدبخت بشم. كه خدا نخواست
اي بابا كجا تهران تا اصفهان ١٠ ساعته
ما ٥ ساعته رفتيم
بنظر من بايد ميرفتيد سر ميزديد حالا يه شبم اصفهان ميمونديد
ب نظرم ی اخر هفته باید وقت میذاشتین می فتین و برمیگشتیم یا شبو اصفهان میموندید و صب برمیگشتید
اگه یه ماه بود ندیده بودینش اره یکم حق داشت ولی دوهفته ده روز که چیزی نیس. مادر شوهر خودم عمل جراحی سنگین داشت دو هفته بیماریتان بستری و چند ماه زمینگیر بود ولی چون راه دور بودیم اصن نذاشتن بفهمیم که یه وقت پاشیم بریم عیادتش. گفت جاده خطرناکه ترسیدم بیایین اونم با استرس پشت فرمون خدای نکرده اتفاقی بافتهمشکلات بیشتر شه
عزیزم آدم مریض که هیچوقت مستقیم نمیگه بیاین عیادتم ولی واسه دلگرمی دوست داره که عیادتش برن .به عنوان کسی که شمارو اصلا نمیشناسم و نفر سوم اگه جای شما بودم از سفرم میگذشتم ولی دیدن برادرم میرفتم .این حس شخصی خودمه .
توجيحات شايد منطقي باشه و حق رو بخودت بدي حالا شايد برادرت گفته نيازي نيست ولي اون الان نامزده. شما ميرفتين سرش بالا ميگرفت ب نامزدش ميگفت خواهران بخاطر من اومدن ..اين نرفتن شما مطمعن باش بعد ها بارها وبارها بهتون برخواهد گشت
حالا انشالله برگشت تهران از دلش درارین.
حتی اگه همسرت و بچههات ذوق سفر داشته باشن ؟؟؟
و اگه من میرفتم و همسرم و بچههام میرنجیدن واقعا اهمیتی نداشت؟؟! من اونجا همش دلم پیشش بود
حتی یه شب انقدر دعای توسل خوندم و نذر و نیاز کردم که صبح به مامانم زنگ زنگ زدم گفت دکتر خواسته امروز ظهر عملش کنه ولی صبح که بیدار شده زخمش خود به خود باز شده و تمام عفونت زخمش خالی شده گفت دکتر گفته معجزه شده شانس آوردی چون وضعیتت برا عمل خطرناک بوده
