سلام زندگی خوبی داشتم شوهرم عاقشم بود زندگی خوب پیش میرفت تا اینکه بچه دار شدیم و بچم بزرگتر میشد یکساله و یکساله نیم و من اتاقم از اتاق همسرم جدا شد و شبها پیش دخترم میخوابیدم تا اینکه چند وقت پیش با واقعیت تلخی مواجع شدم هیچ وقت سر گوشی همسرم نمیرفتم یه بار اتفاقی رفتم ودیدم با یه خانم که بچه داره پیامم میده ودر ارتباطه دنیا برام تموم شده بود به روش اوردم گفت فقط پیام داده و این خانم شوهرش رهاش کرده و فقط قصدش کمک مالیه وخیانتم نکرده