من خالم اسفند ماه که زایمان کرد همون اوایل خیلی براش سخت بود همزمان شیر میخواستن همزمان کریه میکردن به حایی رسید که خالمم باهاشون گریه میکرد اما الان یه کوچولو که بزرگ تر شدن یک ماهشونه ها ولی الان قلق دستش اومده یه تایمی هم منو خواهرم نوبتی کنارش بودیم کمک میکردیم واسه کارای خونه ولی الان دیگه عادت کرده راحت تره براش
خاله یه توت فرنگی کوچولوی شیرین و یه فندق گرد و بامزه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.