یه سوال میتونم بپرسم
اگه جففتون اینقد عاشق بودید چرا باهم ازدواج نکردید؟
بهترین راه سرگرم کردن خودته
اگه دانشگاه میری خودتو با دوستای دانشگاه سرگرم کن اکیپی برین کوه رقابت کنید باهم رقابتی برین بیرون رقابتی درس بخونین رقابتی همه کار کنید
اگه کنکور داری که بشین برا کنکور بخون
اگه ام سنت به کنکور نبست برو کلاس پیانو، اسکی، زبان، شنا، اونجا کلی دوست پیدا میکنی
اگه هم علاقه ای به دانشگاه نداری
میتونی کلاسای دیگه بری
باور کن همسر من رادیولوژیه کارش
از زمان دانشجویش برام تعریف میکنه
میفهمم چقد خوب بوده
چقد میتونه خوش بگذره
زندگی به آخر نرسیده
ببین هیچ عشقی پایدار نیست جز عشق به همسر
که میدونی تا آخر باهمید
اون دوستت بوده خواستگارا بوده هرچی
الان مهم اینه دیگه نیست
حالا به هر دلیلی
خدا حتما مصلحت بهتری داره
مطمعن باش به وقتش بهترین میاد تو زندگیت
جوری عاشق همسرتی که میگی میبینی هر عشقی قبلا بوده چقد چرت و آبکی بوده
فقط سرگرم کن خودتو که بهش فکر نکنی حالا به هر طریقی برو پیش مشاور باهاش حرف بزن تا خالی شی