سلام
این دوستمون زمانی میتونست فقط فکر خودش باشه که پای بچه هاشو این دنیا باز نکرده بود
الان در قبال بچه هاش هم مسئوله
خصوصا دوتا دختر بچه
فامیل نزدیک من همچین کرد ...با اینکه دخترش رو خیلی دوست داره...ولی بقول خودش سنگ بست به قلبش و گفت چرا من بچه داری کنم اون بره خوشگذرانی و راحت ازدواج کنه
بچه رو علنا گفت نمیخوام
دختر سیزده ساله شد توپ بین خونه ی مامان و خونه ی باباش
الان هفده سالشه...سیگار میکشه...پارتی میره...مشروب میخوره....چندبار قرص خورده.دستش رو با تیغ زده
گندی نیست که نزده باشه
نه از باباش حساب میبره نه از مامانش
حرفی بهش میزنن خودزنی میکنه
بیچارشون کرده
بخدا ی دختر خوب و اروم و مهربونی بود ولی خب الان دیگه مدرسه هم نمیره....گند زده شد به زندگی و آینده اش