yeldiz11

عضویت : 1400/10/21
زن
درج نشده است
 جان مادر نمی آیی؟چین های پیشانی مادر هنوز به تعداد دلخواهت نرسیده؟ فدای جانت جان مادرمیدانی تصمیم دارم به دنیا آمدی یا حتی در دلم جوانه زدی و کلبه احزانم را گلستان جوانه ات کردی چه صدایت کنم؟جان مادر راستی مادر، جایت خوب است؟دلت برای نوازش های مادرانه ام تنگ نیست که نمیایی  جان مادر جانه جانه جانم چه لذت بخش است وقتی حس کنم تو هستی و دست روی شکمم بگذارم و بگویم جان مادر....عشق مادر، خانه ام سوت و کور است نمیایی؟زبانم قاصر است نمیایی؟چه زیباست در جمع باشم و تو فریاد بزنی ماما  بگویم جان مادرنازنین فرشته مادر خدا در نزدیکی توست؟اگه دیدی یا صدایی از او شنیدی یا آن حوالی بوی خدا را حس کردی بگو مادرم منتظر من است اجازه بگیر و بیا به درونم تا از درونم تا وجودم و قلبم و زندگیم آشیانه بسازم برایت.جان مادر پیشانی ات را بوسیدن آرزویم شده وقتی که بدنت چند روزی شسته نشده باشد و بوی شیر بدهی و لباس نوزادی بر تن داشته باشی، آخ ،که چه لذتی دارد ماچی از بین دو ابرو  ات بگیرم و بگویم خدایا شکر که جان دوباره دادی به وجودم آخ که قلبم تیر میکشد به آن لحظه فکر میکنم تنم میلرزد.من دوستت دارم حتی الان که ندارمت من عاشقت هستم جان مادر مرا رها نکن از این همه گریه های شبانه خسته شدم  دیگر توانی برایم نمانده تورا می خواهم جان مادر