بربادرفتهs2
عضویت :
1400/10/06
زن
درج نشده است
دیرگاهیست که عید ز روزهای دگر زهر تر است...صبر کن سهراب!...گفته بودی قایقی خواهی ساخت...قایقت جا دارد؟...من هم از خاک غریب خواهم رفت....پشت این شهر فقط تنهاییست..... با استکانی چای هم میشود مست شد ، اگر او که باید باشد...