mamanemahliin

عضویت : 1404/07/11
زن
31 سال
لیسانس ادبیات شیرین فارسی

از همین امروز ۱۴۰۴/۷/۱۱میخوام امضام بشه دفتر خاطرات دختر کوچولوم ماهلین❤️امروز جمعه ساعت۵ صبح ومن کنار دخترکوچولوم که خوابه، دارم برنامه ریزی میکنم با رفیق قدیمیم چجوری عصر خوش بگذره بهمون، تنها رفیقم قلبم پایه ثابت خوشی هام👩‍❤️‍👩امروز۱۴۰۴/۷/۱۵ دارم می‌نویسم ،ماهلینم داره تلاش میکنه برای چهاردست و پارفتن، دیشب موقع شام‌خوردن براش میخوندم و دخترکوچولوم از ته دل با اون صدای قه قه ته گلوش میخندید و‌ذوق میکرد انگار تمام دنیا رو به من میدادن🤱 خدایاشکرت ❤️ این پاییز زیبا برام قشنگترین پاییزه 🍁امروز ۱۴۰۴/۸/۱داریم بادخترکوچولوم و همسرم برمیگردیم شهرمون،ساعت۳صبحه و دلتنگم برای خانوادم دوستام و خاطراتم،اما فقط به عشق ماهلینم دارم برمیگردم🍁امروز۱۴آبان۱۴۰۴ ماهلین از دیروز دستشو میگیره به وسایل میخواد بلندشه و دائما باید مراقب باشم شیرینی زندگیم اینوبدون عاشقانه دوستت دارم🍁الان۶صبح۴ آذره دیروزبه معنای واقعی اذیت و شیطنت کردی دخترجون نه گذاشتی صبحونه ناهاربخورم نه گذاشتی آب بخورم نه گذاشتی نفس بکشم😁یادم باشه بزرگ شدی بگم تو غربت چی به سر من غریب آوردی🥲 راستی این کلمه جدید که میگی و هنوزم نمیدونم منظورت چیه،گنگیش یا یه وقتا گیشششت خیییلی نازه دردونم❤️

من و فرزندانم
- دختر - زیر یک سال