abahar

عضویت : 1399/03/07
زن
درج نشده است
خداوندا ! پاهایم سست است. رمق ندارد. جرأت عبور از پلی که از جهنّم عبور می کند، ندارد. من در پل عادی هم پاهایم می‌لرزد، وای بر من و صراط تو که از مو نازک تر است و از شمشیر بُرنده تر؛ اما یک امیدی به من نوید می دهد که ممکن است نلرزم، ممکن است نجات پیدا کنم. من با این پاها در حَرَمت پا گذارده ام و دورِ خانه ات چرخیده ام و در حرم اولیائت در بین الحرمین حسین و عباست آنها را برهنه دواندم و این پاها را در سنگرهای طولانی، خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم. امید دارم آن جهیدن ها و خزیدن ها و به حُرمت آن حریم ها، آنها را ببخشی. خداوندا ! سر من، عقل من، لب من، شامّه من، گوش من، قلب من، همه اعضا و جوارحم در همین امید به سر می برند؛ یا ارحم الراحمین! مرا بپذیر؛ پاکیزه بپذیر؛ آن چنان بپذیر که شایسته دیدارت شوم. جز دیدار تو را نمی‌خواهم، بهشت من جوار توست، یا الله!       بخشی از وصیت نامه شهید سردار حاج قاسم سلیمانی 😭         خوشا راهی ک پایانش تو باشی....
23 موضوع
پست
بغض...
1399/05/20 00:40:04 0 پست
0
ای دوای دردمندان ....
1399/04/30 21:54:48 14 پست
14
هیچی
1399/04/29 18:12:59 3 پست
3
🌸برای همسفرم🌸
1399/04/25 17:22:43 0 پست
0
عشق😔
1399/04/23 19:38:43 0 پست
0