2733
2734
عنوان

مادربزرگ من و داستان زندگی ناراحت کنندهش

| مشاهده متن کامل بحث + 2298 بازدید | 92 پست

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

بچه ها تموم شد مادربزرگم منو تو نوه هاش خیلی دوست داره منم راهم دوره اینروزها کارم شده اشک و اشک  امشب با خط به خط این نوشته ها زار زدم و نوشتم براتون چون منم پسر دارم چون آخر مادربزرگم این شد وای به حال ما نوه ها  دلم میسوزه ای کاش خدا آخرش اینجوری نمیکرد اینجوری نمیشد 




 همه عمر برندارم سر از این خمار مستیکه هنوز من نبودم که تو در دلم نشستیتو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتددگران روند و آیند و تو همچنان که هستیچه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکنتو چو روی باز کردی دَرِ ماجرا ببستی

خدا شفاشون بده و دلشونو اروم کنه مادر بزرگ واقعااا عزیزه تا هستن قدرشونو بدونید وقتی میرن دیگه دستمون کوتاهه ودلتنگی 

اسی تا میتونی برو دیدنش مثل من ک یگی دوروز قبل مرگش رفتم پیشش ولی خونه شلوغ بود برگشتم زیاد نموند هنوز تو دلم مونده گاهی اشک در میاد براش اینقد دلتنگش میشم 

روح همه مامان بزرگا و بابا بزرگای اسمونی شاد و خدا به زمینی هاش طول عمر بده الهی امین

2731
از کجا میدونه یه هفته دیگه دور از جونش رفتنیه؟

سه تا دکتر تایید کردن بدنش جوابگوی زندگی نیست 

هر چه زودتر دعوت حق رو لبیک میگه 

 همه عمر برندارم سر از این خمار مستیکه هنوز من نبودم که تو در دلم نشستیتو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتددگران روند و آیند و تو همچنان که هستیچه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکنتو چو روی باز کردی دَرِ ماجرا ببستی

چند سالشه ؟؟

چقدر خانمها گناهن قدیمیا که باز بدتر چقدر اذیت میشدن حتا تنیتونستن اعتراض کننن 

در کل زن موجود گناهداری در حقش ظلم میشه 

ایشالا خدا شفاش بده 

اگر مقدور ببرید پیش خودتون 

خدا شفاشون بده و دلشونو اروم کنه مادر بزرگ واقعااا عزیزه تا هستن قدرشونو بدونید وقتی میرن دیگه دستمو ...

ازم خواست برم ببینمش نمیتونم راهم دوره ولی سعی م‌رو میکنم چون خیلی برام عزیزه

 همه عمر برندارم سر از این خمار مستیکه هنوز من نبودم که تو در دلم نشستیتو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتددگران روند و آیند و تو همچنان که هستیچه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکنتو چو روی باز کردی دَرِ ماجرا ببستی
چند سالشه ؟؟ چقدر خانمها گناهن قدیمیا که باز بدتر چقدر اذیت میشدن حتا تنیتونستن اعتراض کننن  ...

۸۰سالشونه

امکانش نیست به گفته خودشون میخوان آخر زندگیشون رو خونه خودشون باشن

 همه عمر برندارم سر از این خمار مستیکه هنوز من نبودم که تو در دلم نشستیتو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتددگران روند و آیند و تو همچنان که هستیچه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکنتو چو روی باز کردی دَرِ ماجرا ببستی
2738

به نظرم با شوهرت صحبت کن یه چند روزی برو پیشش

نذار آرزو به دل از دنیا بره

به یکی از خواهراتم اگه میتونی بگو بیاد باهات 

من حس میکنم تنهایی این بلا رو سرش آورده و اگه دورشو شلوغ کنین دوباره برمیگرده

خدا نکشتت الان دختر از کجا بیارم برم حامله شم بلز پسر شه چی

پسرم خوبه ولی مونده به معرفتش مادربزرگ من شانس خوبی نداشت 

 همه عمر برندارم سر از این خمار مستیکه هنوز من نبودم که تو در دلم نشستیتو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتددگران روند و آیند و تو همچنان که هستیچه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکنتو چو روی باز کردی دَرِ ماجرا ببستی
ازم خواست برم ببینمش نمیتونم راهم دوره ولی سعی م‌رو میکنم چون خیلی برام عزیزه

حتما برید منم راهم ازش دور بود ولی اون مدت اونجا بودم 

ولی بودنی وقتی ک دوروز قبل مرگش زیاد نموندم ببینمش اخرین دیدارم بالا سر قبرش بود با اون صورت قشنگش 

خدا رحمت کنه همه رفتگان رو 

سعی کن بری دیدنش بعد پشیمون میشی کاش قدر ادم بزرگارو بدونیم واقعا نور زندگی هستن وقتی میرن دیگه دیره بازم میگم خدا بهش طول عمر بده و شفاش بده 

به نظرم با شوهرت صحبت کن یه چند روزی برو پیشش نذار آرزو به دل از دنیا بره به یکی از خواهراتم اگه م ...

شوهرم میگه برو خواهرامم بهش سرمیزنن ولی من طاقت دیدنش رو تو این حال ندارم میدونم برم ببینمش تو این روز ها دووم نمیارم حالم بدمیشه 

 همه عمر برندارم سر از این خمار مستیکه هنوز من نبودم که تو در دلم نشستیتو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتددگران روند و آیند و تو همچنان که هستیچه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکنتو چو روی باز کردی دَرِ ماجرا ببستی
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687