2737
2739

من ۱۵ساله ازدواج کردم . تا حالا از گل نازکتر به مادر  و پدرهمسرم نگفتم همیشه باهم خوب بودیم البته من باهاشون خوب بودم وگرنه تو هردیدار کمه کم یه متلکو داشتن حالا یا بخاطر پوشش یا حرف یا...

سه تاجاری بعد من اومدن . همسر من تو مغازه باباش و شریک باباش کار میکرد و بهشون اجاره میداد حالا بماند که پدرشوهرم همیشه قایمکی ۵۰۰ بیشتر از شریکه از همسرم میگرفت🤐🤐🤐فک کن بجای اینکه بگه پسرمی بمن یه تومن کمتر بده بیشترم میگرفت... گذشت و جاریم پاشوکرد تو یه کفش که بایدهمسر منم شریک کنین همسرمم گفت بیاره نصف پول پیش رو بده بعد باباش گفت نه نداره تو حالا همینجوری شریکش کن فرداش زنگ زدن که پولایی ک درمیاد رو هر شب بده داداشت ببره خونه زنش میگه چرا اون میبره . حالا شوهر من ۴۰ سالشه اون ۲۵. همسر منم قاطی کرد و گفت چرا همیشه همه حرفاتون زوره و....


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731

اخر بجایی رسید همسر من گفت اصلا من از اونجا میام بیرون که شماها راحت باشین فک کن گفت سرماه میرم مادرش گفت الانم زیاد از سر اون یکی ماه نگذشته . یعنی همین الان برو...

بالاخره همسرم بعد ۲۰ سال کار کردن و تازه جاافتادن اونجا رو ول کرد . بماند که بعدها همه گفتن شما باید شر میشدی و میموندی... ولی منود شوهرم ادمایی نیستیم که از این کارا کنیم

2740

همسرم بیکار شد و دقیقا همون موقعها بود که یهو اجاره ها و... رفت بالا و اوضاع مملکت یهو خیلی خراب شد ما موندیم و اجاره نشینی و بیکاری . همسرم یمدت اسنپ کار کرد و بزور میچرخوندیم زندگیو . کلی طلا فروختم و روزهای بشددددت بدی رو گذروندیم بعد من دومین بچمو حامله شدم یکسال و نیمم بود که باخانوادش در ارتباط نبودیم. تو حاملگی اسباب کشی و بالا رفتن اجاره و ... همه چی رو گذروندیم خلاصه . نینی نازم بدنیا اومد گفتم حتماااا برای دیدن نوه شونم که شده یه حرکتی میزنن ولی هیچیییییی. الان دخترم ۹ ماهشه و همسرم یه مغازه اجاره کرده یکم خودمونو جمع کردیم ولی خیلی روزای بدی رو گذروندیم . عمو و عمه همسرم زنگ میزنن که بیاین ببریمتون آشتی ولی من اصلاااااا نمیتونممم شوهرم بدتر از من . میخام ببینم شما بودین چیکار میکردین

عزیزم منم دقیقا همین جریان بود برادر شوهرم که هیجده سالش شد و شوهرم پانزده سال رو مغازه باباش بود بیرونش کردن نزدیک یک سال بیکار بود ولی بعدش خدا روزی پربرکت نصیب مون کرد هیچ کار خدا بی حکمت نیست مطمعن باش یه روزی میگی کاش زودتر بیرونش کرده بودن

همسرم بیکار شد و دقیقا همون موقعها بود که یهو اجاره ها و... رفت بالا و اوضاع مملکت یهو خیلی خراب شد ...

برای آشتی حتما برید دنیا ارزش ندارد آدم باید گذشت کنه تا خدا هم هواشو داشته باشه به حرف کسی گوش نده برو آشتی کن چون الان که مستقل شدین ارزش و احترام تون هم بالا رفته 

فک کنین کلا خانواده ای هستن که دلتنگی مفهومی نداره براشون الان مادرشوهرم سه ساله رنگ بچشم ندیده اصلاااا انگار ن انگار یه نوه ۹ ماهه داره که کلا قیافشو ندیده

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687