منم ازدواجم سنتی بود دیر ازدواج میکردم گزینه ۴ رو زدم
اره با همسرم باز ازدواج میکردم
ولی اون گذشته بدمو تکرار نمیکردم همش افسوس اون روزامو میخورم
گزینه من توشون نبود. درسم خوب بود ولی نتونستم بابامو راضی کنم ازدواج نمیکردم بخاطر ادامه تحصیل
اینجام جا درستی برا نظر سنجی نیست چون بیشتریا تازه ازدواج کردن خوب تا یکی دوسال اول گل بلبه دیگه همه راضی ولی تو دادگاه باید بپرسی که امار طلاق ومشکلات وحشناکه
پیش باباش نیس، از وقتی شش ماهش بود فهمیدم باباش اعتیاد پیدا کرده و دیگه سرکار نمیرفت، به پیشنهاد مادرشوهرم من رفتم سرکار و بچه رو اون نگه میداشت ولی در نهایت حتی هفته ای یکبارم بچمو نمیذاشتن پیشم بیاد، اخرش دیدم صبح تا شب جون میکنم شب تا صبحم کیسه بوکس اقام، از اونورم حسرت بچم به دلم مونده بود دیگه نتونستم ادامه بدم، شش سال دوییدم تا طلاق گرفتم برای پسرم که اقدام کردن گفتن نهایت ملاقات بهت میدن یا ماهی یه بار یا هفته ای .....
