در اپد بردم دکتر تو شهر ب این بزرگی ی دندان پزشکی نداشت لثهاش کلا زخمی شده بود دست تنها انگار دنیا رو ریختن رو سرم شوهرمم بنده خدا دست و پاش گم کرده بود . امروز صبح ب لطف دوستان بخاطر وضعیت بد دندوناش ی جراح دیدش و دندوناش رو دراوردن و بخیه زدن خیلی ناراحتم واقعا تحمل اینهمه درد و نداشت . از طرفی هم میگفت حرف بزنه ممکنه تی ربونی حرف بیفته چون دندون جلو نداره . اصلا خیلی اتفاقی شد باباشم کنارش بود بمیرم بچم . بازم خداروشکر